۱۴۳۶۷۴۰




۱۸ تیر ۷۸ بخش جدانشدنیِ دوران سیاسی معاصر ماست و شاید نقطه عطف تحرکات جنبش دانشجویی در دوران پس از انقلاب باشد.

برترین‌ها: واقعه 18 تیر از این جهت اهمیت دارد که نقطه عطفی‌ست در جریان اصلاحات. تا موقعی که بخش‌های زیادی از طبقه متوسط به جریان اصلاحات توجه داشتند، این واقعه اهمیت زیادی داشت. اما پس از تحولات 1401 و رفتار انتخاباتی مردم در ادوار اخیر انتخابات، جامعه توجه چندانی به جریان اصلاحات نشان نداده. اگر 25 درصد رای به سبد رای پزشکیان ریخته شد، بخش بزرگی در شک و تردید بسیار زیاد رای دادند؛ بخش بسیار زیادی از آرا هم قومیتی بود و حالا خواه تئورسین‌های اصلاحات بپذیرند و خواه نپذیرند. پس جریان اصلاحات دیگر صرفا در نقش یک جریانی که آسیب کمتری را متوجه مردم می‌کند، شناخته می‌شود و خب انگار مقبولیت سابق را ندارد. پس 18 تیر به عنوان یک بزنگاه تاریخی‌ست و شاید کارکرد آنچنانی هم نداشته باشد.

حالا وقتی پس از نزدیک به سه دهه، مطالبات دانشجویی حتی تا حدی در سطح ماقبل 78 موقف شده، نشان‌دهنده این است که توان تقویت حرکات ساختارشکنانه را دارد و پروژه اصلاحات را به بخشی از تاریخ بسپارد. در این مطلب به بهانه سالروز 18 تیر، قصد داریم که آن ثانیه‌های ملتهب را دوباره بازخوانی کنیم. با ما همراه باشید.

۱۸ تیر؛ یک ریش‌تراش، چند دانشجو و کمی خون

18 تیر 78 بخش جدانشدنیِ دوران سیاسی معاصر ماست و شاید نقطه عطف تحرکات جنبش دانشجویی در دوران پس از انقلاب باشد. روزی که دانشگاه تهران و خیابان‌های مجاورش، لحظات را میان زمین و آسمان سپری کردند و ماند چند قطره خونی که بر تارک خیابان انقلاب و آن کوی ماندگار نقش بست. 

سال ۷۸ دو سال از روی کار آمدن دولت نخست اصلاحات گذشته. سالی که فروردینش با ترور سپهبد صیاد شیرازی آغاز شد. میانه سال هم با توقیف روزنامه‌های خرداد به مدیرمسئولی عبدالله نوری و بازداشت او و روزنامه سلام به مدیرمسئولی موسوی‌خوئینی‌ها، خودکشی سعید امامی و حمله به کوی دانشگاه تعریف می‌شود.

جرقه ماجرای کوی دانشگاه از کجا زده شد

محمدناصر احدی در روزنامه همشهری نوشت: احتمالا توقیف هیچ نشریه‎‌‎ای در تاریخ مطبوعات ایران به اندازه توقیف روزنامه «سلام» در سال ۱۳۸۷ پیامد نداشته است. ۲۰ بهمن ۱۳۶۹ بود که «سلام» به مدیرمسئولی سیدمحمد موسوی‌خوئینی‎‌‎ها و به سردبیری عباس عبدی کار خود را آغاز کرد.

۱۸ تیر؛ یک ریش‌تراش، چند دانشجو و کمی خون

این روزنامه منعکس‎‌‎کننده انتقاد‌های موسوی‌خوئینی‎‌‎ها و همفکرانش در مجمع روحانیون مبارز به تصمیمات و سیاست‎‌‎هایی بود که از نظر آن‌ها وجاهت نداشت. به نوشته کتاب «روزنامه‌‎‎نگاری در ایران؛ از رسالت تا حرفه»، «در پانزدهم تیر‎‌‎ماه [۱۳۷۸]، یک روز پیش از تصویب طرح [اصلاح قانون مطبوعات]، روزنامه سلام در صفحه اول خود گزارشی چاپ کرد و «پیشنهاد اصلاح قانون مطبوعات» را به سعید امامی یا اسلامی، از اعضای ارشد وزارت اطلاعات نسبت داد که دولت او را مسئول قتل داریوش و پروانه فروهر، محمد مختاری و محمدجعفر پوینده دانسته و بازداشت کرده بود.

۱۸ تیر؛ یک ریش‌تراش، چند دانشجو و کمی خون

۲ هفته پیش از تصویب طرح رسما اعلام شده بود که سعید امامی در زندان خودکشی کرده است. گزارش سلام نه‎‌‎تن‌ها نتوانست جلوی تصویب طرح را بگیرد، بلکه باعث شد «دادگاه ویژه روحانیت» در شانزدهم تیرماه ناشر و مدیرمسئول روزنامه، حجت‎‌‎الاسلام سیدمحمد خوئینی‎‌‎ها، را برای بازجویی احضار کند و به او دستور دهد که انتشار روزنامه را متوقف کند و در انتظار تشکیل دادگاه باشد.»

۱۵ تیر روزنامه سلام برای پنج سال توقیف می‌شود و این آغاز ماجرای کوی دانشگاه است. ساعت ۹ شب ۱۷ تیر خبر توقیف سلام بین همه دانشجو‌ها پخش شده. روزنامه‌های دوم‌خردادی صفحه نخست خود را به این اتفاق اختصاص دادند و آن را مقابله با توسعه سیاسی دانستند. تجمع آن‌ها همان شب از تجمعی مقابل خوابگاه آغاز می‌شود و تا بامداد ادامه پیدا می‌کند. یک ساعت بعد تجمعی مقابل سینمای کوی شکل گرفته. به هم پیوستن این دو تجمع همان اتفاقی را رقم می‌زند که مسیر اعتراض‌های کوی به بیرون از دانشگاه کشیده می‌شود.

۱۸ تیر؛ یک ریش‌تراش، چند دانشجو و کمی خون

محمدکاظم کوهی، مدیرکل وقت کوی دانشگاه تهران که از زمان آغاز ماجرای ١٨ تیر در کوی دانشگاه حضور داشته، در مورد چگونگی شروع این حادثه به روزنامه اعتماد گفت: «اعتراضی که دانشجویان در هجدهم تیرماه سال ۷۸ نسبت به بسته شدن روزنامه سلام و سایر مسائل داشتند، اعتراضی کاملاً مرسوم و شناخته شده بود. عموماً عرف بر این بود که دانشجویان در موارد اعتراضی، اجتماعی را تا حد فاصل جلال آل‌احمد یا درب اصلی کوی تشکیل می‌دادند و با هماهنگی‌ای که ما با نیروی انتظامی، حراست کل و حراست وزارت علوم داشتیم، این تجمعات، بدون کوچک‌ترین درگیری یا تنشی به پایان می‌رسید. در ابتدای این تجمع اعتراضی، نیرو‌های کلانتری یوسف‌آباد، طبق معمول به محل خیابان کوی آمده بودند و پس از صحبت با دانشجویان، با شعار‌هایی نظیر «نیروی انتظامی، تشکر، تشکر» محل را ترک کردند.»

کوهی در مورد تفاوت این تجمع با سایر تجمع‌های دانشجویی توضیح داد: «تفاوت این تجمع با سایر تجمعات در این بود که خودرو‌های زرهی یگان ویژه با مامورانی با لباس‌های ضد شورش به فرماندهی شخصی به نام سردار امیراحمدی در مقابل کوی مستقر شدند. شخصاً، بلافاصله، پس از مشاهده این موضوع، از این فرد خواهش کردم که صحنه را ترک کنند؛ چرا که معتقد بودم این نحو استقرار نیرو‌های یگان ویژه، موجب تحریک دانشجویان می‌شود. ایشان، اما در پاسخ به خواهشی که کردم، من را با ضربه‌ای به داخل جوی آب پرت کرده و در همین حین، دانشجویانی که شاهد ماجرا بودند، از این رفتار خشمگین شده و به بیرون آمدند. حتی پس از این رفتار نیز باز خواهش کردم که حدوداً ۵ دقیقه زمان به ما بدهد تا دانشجویان را به داخل کوی برگردانده و حتی راضی به ترک محل اطراف نرده‌ها کنیم. واکنش این فرد، اما همچنان توأم با توهین و پرخاشگرانه بود و پس از آن دستور حمله به داخل کوی را صادر کرد.»

۱۸ تیر؛ یک ریش‌تراش، چند دانشجو و کمی خون

بین روز‌های ۱۸ تیر تا آرام‌شدن اوضاع چهره‌های اصلاح‌طلب زیادی بین دانشجو‌ها می‌روند. مجید انصاری، موسوی لاری؛ وزیر کشور، فائزه هاشمی، فاطمه کروبی، مصطفی تاج زاده، عبدالله نوری، درودیان، اکبر گنجی، ابراهیم اصغرزاده و… از جمله این افراد هستند که هرکدام بعد‌ها روایت‌های خود را از آن وقایع ارائه دادند.

ورود لباس شخصی‌ها به ماجرا

وقایع کوی با ورود نیرو‌های لباس شخصی رنگ دیگری به خود می‌گیرد. جریان اصولگرا بعد از وقایع در خوانش خود آن را مرتبط با عوامل خارجی می‌داند. این درست خلاف روایت اصلاح طلبان است. مصطفی تاج‌زاده، معاون وقت وزیر کشور بار‌ها تأکید کرده که تاکنون هیچ مدرکی دال بر این ادعا ارائه نشده است. سعید حجاریان عضو وقت شورای شهر تهران می‌گوید: «…من به‌خاطر این کار رفته بودم دفتر خاتمی که آقای صفوی [فرمانده وقت سپاه پاسداران]زنگ زد به آقای ابطحی و گفت که خط قرمز ما… است، متوجه شدیم که بچه‌های دانشجو دارند رو به پایین حرکت می‌کنند، به من گفتند که بروم با آن‌ها صحبت کنم، رفتم با دانشجو‌ها صحبت کردم، یک طرف بچه‌های رحیم بودند، یک طرف هم بچه‌های دانشجو، با قسم و آیه و من بمیرم تو بمیری، سر راهپیمایی را کج کردم به سمت کوی دانشگاه…». با همه اعتراض‌ها طرح اصلاح قانون مطبوعات هم در مجلس پنجم به ریاست ناطق‌نوری تصویب شد. رئیس وقت مجلس در کتاب خاطرات خود درباره ۱۸ تیر می‌نویسد: «…بالاخره در مقطعی، دستور صادر شد که سپاه وارد عمل بشود و در دو ساعت اغتشاشی که از میدان بخارایی تا شهرری کشیده شده بود، پایان یافت».

۱۸ تیر؛ یک ریش‌تراش، چند دانشجو و کمی خون

مدیر کل وقت کوی دانشگاه در مورد نیرو‌های لباس شخصی نیز توضیح داد: «نیرو‌های لباس شخصی در آن حادثه به داخل کوی رفته و با حرکت به سمت ساختمان دانشجویان خارجی و حتی حمله به دانشجویانی که در خواب بودند، آغاز و انعقاد نطفه درگیری را رقم زدند. او ادامه داد: «در ابتدای حمله لباس شخصی‌ها به داخل کوی هم، وقتی یکی از نیرو‌های انتظامی در حلقه دانشجویان، نتوانسته بود از صحنه خارج شود، دانشجوها، کاملاً مراقب بودند که آسیبی به این فرد نرسد.»

مدیرکل وقت کوی دانشگاه در مورد نقش سردار نظری نیز توضیح داد: «در این بین، فردی به نام سردار نظری، حدود ۵ دقیقه با بلندگوی دستی از دانشجویان خواست تا به خوابگاه برگردند. مساله مهم، اما در این بود که جمع زیادی از افرادی که لباس شخصی به تن داشته و کاملاً سازماندهی شده به نظر می‌رسیدند، تحت فرمان ایشان نبوده و اساساً توجهی به دستورات او نمی‌کردند. مشاهدات من کاملاً این اطمینان را ایجاد کرده بود که نیرو، تحت امر آن‌ها است، نه آن‌ها تحت امر نیروی انتظامی.»

روزنامه اعتماد در این باره نوشت: ماجرای کوی دانشگاه تهران که در ۱۸ تیر ۱۳۷۸ رقم خورد همچنان مسأله‌ای حل نشده و مورد اختلاف میان جریان‌های سیاسی است؛ مسأله‌ای که برای چپ و راست سیاسی تمام نشده و به نظر می‌رسد برای هر دو سوی طیف همچنان زنده است. شاید از همین روی دو چهره سرشناس اصلاح‌طلبان و اصولگرایان نیز همچنان بر سر این واقعه تاریخی به بحث و تبادل‌نظر می‌پردازند.

حادثه کوی دانشگاه فوق العاده تلخ بود

رئیس جمهور وقت؛ خاتمی ۲۲ تیر در پایان جلسه کمیته ویژه شورای عالی امنیت ملی کشور برای پیگیری حوادث کوی دانشگاه تهران در گفتگو با خبرنگار صداوسیما گفت: «حادثه کوی دانشگاه فوق العاده تلخ بود. البته من نظر خود را پیش از این اعلام کرده ام. این حرکت و اهانت به دانشگاه و محیط علم و برخورد خشونت آمیز با دانشجویان برای همه ما غیرقابل تحمل بود و به این جهت، بلافاصله کمیته ویژه‌ای از طرف دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی تشکیل شد و به تایید رهبر معظم انقلاب رسید و کار خود را با جدیت ادامه داده و می‌دهد.

۱۸ تیر؛ یک ریش‌تراش، چند دانشجو و کمی خون

اصولا جریان آشوب برخلاف مصالح نظام و ملت و شعار‌ها و سیاست‌های دولت است. دولتی که شعارش مقابله با هرگونه خشونت و آشوب طلبی است. این جریانات در مقابل دولت و به خصوص شعار توسعه سیاسی دولت قرار دارد. کار‌هایی که آشوب طلبان انجام می‌دهند، خیری در آن نیست. باید در برابر کسانی که به اموال عمومی آسیب می‌رسانند و برای شهروندان مزاحمت ایجاد می‌کنند، ایستاد. به خاطر سیاست‌های دولت و مصالح نظام می‌کوشیم که با این خشونت‌ها با خشونت برخورد نشود و تلاش می‌شود که این اقدام با روش‌های قانونی صورت گیرد. ایجاد آشوب و اغتشاش کار دشواری نیست. می‌خواهیم یاد دهیم که با خشونت نیز می‌توان بدون خشونت برخورد کرد.»

از ۱۸ تیر ۷۸ تا خرداد ۹۲

مجید مهرابی‌دلجو در روزنامه همشهری نوشت: «سازمان قضایی نیرو‌های مسلح با اطلاعیه‌ای که ۱۳ مرداد ۱۳۷۸ در روزنامه‌ها منتشر شد درباره قتل‌های زنجیره‌ای نوشت: عاملین این قتل‌های فجیع با هدف ایجاد بحران و ناامنی در جامعه و کشاندن جریانات سیاسی کشور و نیرو‌های انقلاب به رویارویی و درگیری تمام عیار و خشن اقدام به برنامه‌ریزی کرده از ۵ ماه قبل از نخستین قتل براساس طرح سعید امامی دست به‌کار شناسایی و تعیین وضعیت سوژه‌های خود می‌شوند و در این رابطه مدارکی به‌دست آمده است که نشان می‌دهد علاوه بر مقتولین افراد دیگری نیز هدف شوم عملیات‌های بعدی آن‌ها قرار داشته‌اند و پس از این مرحله، ترور عناصر معروف جریان‌های سیاسی از دو جناح فعال کشور در دستور کار آن‌ها قرار داشت.

۱۸ تیر؛ یک ریش‌تراش، چند دانشجو و کمی خون

۲ روز بعد جمعی از دانشجویان در اعتراض به توقیف روزنامه سلام در کوی دانشگاه تحصن می‌کنند. اعتراض با حمله نیروی انتظامی و لباس شخصی‌ها به کوی دانشگاه به التهابی بی‌سابقه در جمهوری اسلامی تبدیل شد. ۵ روز این حادثه طول کشید. در پی ورود نیروی انتظامی به دانشگاه، مصطفی معین وزیر وقت علوم استعفای خود را اعلام کرد که مورد موافقت قرار نگرفت. ۲۰ تیر سرتیپ احمدی فرمانده ناحیه انتظامی تهران بزرگ و سرتیپ فرهاد نظری معاون وی از سمت خود برکنار شدند.

۱۸ تیر؛ یک ریش‌تراش، چند دانشجو و کمی خون

نخستین موضع رهبر انقلاب در سخنرانی ۲۱ تیر ایشان اعلام شد؛ آیت‌الله خامنه‌ای در واکنش به حوادث کوی دانشگاه فرمودند: «این حادثه تلخ، قلب مرا جریحه‌دار کرد؛ حادثه غیرقابل‌قبولی در جمهوری اسلامی بود.» ابعاد پنهان آن چنان بود که در انتخابات ریاست‌جمهوری سال ۹۲، حسن روحانی که دبیر شورای‌عالی امنیت ملی در سال ۷۸ بود و محمدباقر قالیباف فرمانده وقت نیروی هوایی سپاه در یک مناظره تلویزیونی تلاش کردند یکدیگر را متهم به سرکوب دانشجویان بکنند؛ جایی که روحانی از پیشنهاد حمله گازانبری قالیباف به دانشجویان حرف زد و ورق انتخابات را به نفع خود برگرداند. حمله به دانشگاه و خوابگاه دانشجویی یک‌بار دیگر در سال ۸۲ تکرار شد. گفته شده بود رهبری این حمله را سعید عسگر بر عهده داشت؛ کسی که اسفند سال ۷۸ مغز سعید حجاریان را مقابل ساختمان بهشت و شورای شهر نشانه گرفت. سالی که فروردینش با ترور آغاز شده بود، اسفندش اینگونه به ترور ختم شد.»

source

توسط visitmag.ir