به گزارش تابناک؛ فارن پالیسی نوشت: ایران این حمله را پیش‌بینی کرده و خود را برای آن آماده می‌کند. این کشور در جنگ نخست، رویکردی بلندمدت در پیش گرفت و حملات موشکی خود را به‌گونه‌ای تنظیم کرد که با یک نبرد فرسایشی همخوان باشد. با این حال، در دور بعد، ایران احتمالاً از همان ابتدا به شکلی قاطع ضربه خواهد زد تا هرگونه تصور درباره امکان مهار شدن زیر سلطه نظامی اسرائیل را از بین ببرد.

در نتیجه، جنگ پیش‌رو احتمالاً بسیار خونین‌تر از جنگ اول خواهد بود. اگر دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور آمریکا، بار دیگر در برابر فشار اسرائیل کوتاه بیاید و وارد جنگ شود، ایالات متحده ممکن است با جنگی تمام‌عیار با ایران روبه‌رو گردد که در مقایسه، جنگ عراق را ساده جلوه دهد.

جنگ ماه ژوئن اسرائیل هرگز صرفاً درباره برنامه هسته‌ای ایران نبود. بلکه هدف اصلی، تغییر موازنه قدرت در خاورمیانه بود؛ برنامه هسته‌ای ایران یک عامل مهم، اما نه تعیین‌کننده، در این معادله بود. بیش از دو دهه است که اسرائیل آمریکا را به اقدام نظامی علیه ایران ترغیب کرده تا این کشور را تضعیف کرده و موازنه مطلوب منطقه‌ای — که به تنهایی قادر به ایجاد آن نیست — را بازگرداند.

در این چارچوب، حملات اسرائیل سه هدف اصلی فراتر از تضعیف زیرساخت‌های هسته‌ای ایران داشت: کشاندن آمریکا به یک درگیری مستقیم نظامی با ایران، ترور سران ایران، و تبدیل این کشور به سوریه یا لبنانِ دوم — کشورهایی که اسرائیل می‌تواند بدون دخالت آمریکا و با مصونیت بمباران کند. تنها یکی از این سه هدف محقق شد. افزون بر این، ترامپ نه برنامه هسته‌ای ایران را «محو» کرد و نه آن را به اندازه‌ای عقب انداخت که موضوع حل‌شده تلقی شود.

به بیان دیگر، با حملات ژوئن، اسرائیل در بهترین حالت به یک پیروزی نسبی دست یافت. نتیجه مطلوب آن، ورود کامل ترامپ به جنگ و هدف قرار دادن هم نیروهای متعارف ایران و هم زیرساخت اقتصادی‌اش بود. اما در حالی که ترامپ طرفدار اقدام نظامی سریع و قاطع است، از جنگ تمام‌عیار هراس دارد. از این رو، استراتژی او در حمله به تأسیسات هسته‌ای ایران به گونه‌ای طراحی شد که از تشدید درگیری جلوگیری کند، نه این‌که آن را گسترش دهد. در کوتاه‌مدت، ترامپ در این هدف موفق بود — که به خشم اسرائیل انجامید —، اما در بلندمدت، او عملاً اجازه داد اسرائیل وی را در چرخه‌ای از تنش و تشدید گرفتار کند.

امتناع او از فراتر رفتن از یک کارزار بمباران محدود، دلیل کلیدی موافقت اسرائیل با آتش‌بس بود. با ادامه جنگ، اسرائیل خسارات جدی دید: پدافند هوایی‌اش آسیب دید و ایران در نفوذ به آن با موشک‌هایش کارآمدتر شد. اگر آمریکا به‌طور کامل متعهد شده بود، اسرائیل احتمالاً جنگ را ادامه می‌داد، اما زمانی که مشخص شد حملات ترامپ یک‌بار مصرف است، محاسبات تغییر کرد. اسرائیل در کشاندن ترامپ و آمریکا به جنگ موفق بود، اما نتوانست آنها را در میدان نگه دارد.

دو هدف دیگر اسرائیل نیز شکست واضحی خوردند. با وجود موفقیت‌های اولیه اطلاعاتی — مانند ترور ۳۰ فرمانده ارشد و ۱۹ دانشمند هسته‌ای — اسرائیل تنها توانست به‌طور موقت فرماندهی و کنترل ایران را مختل کند. ظرف ۱۸ ساعت، ایران بیشتر یا همه این فرماندهان را جایگزین کرد و یک رگبار موشکی سنگین به راه انداخت که توانایی‌اش برای جذب تلفات سنگین و همچنان اجرای ضدحمله‌ای سهمگین را نشان داد.

اسرائیل امیدوار بود حملات اولیه‌اش باعث وحشت درون جمهوری اسلامی شود و فروپاشی آن را تسریع کند. بنا بر گزارش واشنگتن‌پست، مأموران موساد که مسلط به زبان فارسی بودند با تلفن همراه مقامات ارشد ایرانی تماس گرفتند و آنها را تهدید کردند که اگر ویدئویی از اعلام برائت از جمهوری اسلامی و فرار علنی ضبط نکنند، خود و خانواده‌شان را خواهند کشت. در ساعات اولیه جنگ، که نخبگان حاکم ایران هنوز در شوک و تحت تأثیر تلفات سنگین بودند، بیش از ۲۰ تماس از این دست برقرار شد. با این حال، هیچ مدرکی وجود ندارد که حتی یک ژنرال ایرانی در برابر این تهدیدها تسلیم شده باشد و انسجام جمهوری اسلامی همچنان حفظ شد.

برخلاف انتظار اسرائیل، ترور فرماندهان ارشد سپاه پاسداران انقلاب اسلامی منجر به اعتراضات گسترده یا قیامی علیه جمهوری اسلامی نشد. در عوض، ایرانیان با هر گرایش سیاسی گرد پرچم جمع شدند و موجی از ملی‌گرایی سراسر کشور را فرا گرفت.

اسرائیل نتوانست از نارضایتی گسترده‌تر نسبت به حکومت ایران بهره‌برداری کند. پس از نزدیک به دو سال ارتکاب جنایات در غزه و انجام یک حمله فریبکارانه به ایران در میانهٔ مذاکرات هسته‌ای، تنها بخش کوچکی از ایرانیان — عمدتاً در میان دیاسپورا — نگاه مثبتی به اسرائیل دارند.

در واقع، به جای آن‌که جمعیت را علیه جمهوری اسلامی بسیج کند، اسرائیل موفق شد به روایت جمهوری اسلامی جان تازه‌ای بدهد. به جای محکوم کردن جمهوری اسلامی به خاطر سرمایه‌گذاری در برنامه هسته‌ای، موشک‌ها و شبکه‌ای از بازیگران غیردولتی متحد، بسیاری از ایرانیان اکنون خشمگین‌اند که این مؤلفه‌های بازدارندگی ایران ناکافی بوده است.

یک هنرمند در تهران به نرگس باجغلی، استاد دانشگاه جانز هاپکینز، گفت: «من قبلاً از کسانی بودم که در اعتراضات شعار می‌دادم پول ایران را به لبنان یا فلسطین نفرستید. اما حالا می‌فهمم بمب‌هایی که همهٔ ما با آن روبه‌رو هستیم یکی است و اگر دفاع قدرتمند در سراسر منطقه نداشته باشیم، جنگ به سراغ خودمان می‌آید.»

این‌که این تغییر نگرش پایدار خواهد ماند یا نه، مشخص نیست. اما در کوتاه‌مدت، حملات اسرائیل ظاهراً به‌طور پارادوکسیکال جمهوری اسلامی را تقویت کرده انسجام داخلی را افزایش داده و شکاف میان دولت و جامعه را کاهش داده است.

source

توسط visitmag.ir