عصر ایران: خبرنگار روزنامه آمریکایی نیویورک تایمز که برای پوشش انتخابات ریاست جمهوری ایران به تهران سفر کرده، گزارشی میدانی از خواست ها و انتظارات ایرانیان از دولت منتخب بعدی منتشر کرده است.
خانم ” آلیسا جی رابین” خبرنگار نیویورک تایمز در این گزارش نوشت:
در یک محله کارگری در اطراف میدان امام حسین تهران، خیابانها و کوچههای فرعی پر از مغازههای دست دوم فورشی (سمساری) و تعمیرگاههای کوچک برای نوسازی انواع کالاهای خانگی است. اما بسیاری از مغازه داران در مقابل مغازه های خود بیکار نشسته اند.
مردی 60 ساله به نام عباس و پسرش عسگر، 32 ساله، روی دو تا از صندلی های دست دوم فروشی خود نشسته اند. عباس در مورد کسب و کارش گفت:” فقط به خیابان نگاه کنید. کسب و کار افتضاح است. مشتری نیست، مردم الان از نظر اقتصادی ضعیف هستند، پول ندارند.”
عکس ها: آرش خاموشی/ نیویورک تایمز
پس از سالها تحریمهای فلجکننده ایالات متحده که باعث ایجاد تورم مزمن شده و سوءمدیریت اقتصادی و فساد نیز به آن دامن زده، ایرانیها به طور فزایندهای احساس میکنند در یک مارپیچ اقتصادی نزولی گرفتار شدهاند.
تقریبا تمام افرادی که در طول 6 روز گزارش در پایتخت ایران مصاحبه کردیم، از احساس فراگیری از دست دادن موقعیت اقتصادی و نگرانی از وضعیت اقتصادی خود می گفتند.
حتی در محله مجلل پاسداران تهران، جایی که کافههای شیک کروسان و کاپوچینو سرو میکنند و خیابانها مملو از آپارتمانهای مجلل است، اکثر ایرانیها صرفنظر از دیدگاههای سیاسیشان، یک خواسته از رئیسجمهوری بعدی خود دارند که در دور دوم انتخابات در روز جمعه، انتخاب خواهد شد: وضعیت اقتصادی را درست کند.
وقتی از رویا، زنی 25 ساله و با لبخندی گرم که یک مغازه لوازم آرایشی کوچک در بازاری در شمال تهران دارد، پرسیدیم که کارش چگونه است، یک کلمه پاسخ داد: کمه.
با این حال، با قفسههایی که مملو از مرطوبکنندهها، ریملها، رژگونهها و سرمها هستند، به نظر میرسد وضع این فروشگاه خوب است. پس چه چیزی کم است؟
او گفت: “مشتریان کمتر، خرید کمتر، و لوازم آرایشی وارداتی از مکانهای کمتری میآیند.”
او گفت که برندهای فرانسوی و آلمانی مورد توجه ایرانیان برای همه به جز افراد بسیار ثروتمند بسیار گران شده است.
در خیابان های پرترافیک ایران تنوع زیادی در خودروها به چشم می خورد. برخی محصولات قدیمی سرمایه گذاری مشترک با تولیدکنندگان اروپایی و ژاپنی پس از کاهش تحریم ها، یا نسخه های تولید داخلی آنها هستند.
هنگامی که دونالد ترامپ به طور یکجانبه ایالات متحده را از برجام خارج کردو تحریم های بانکی و نفتی ایران را دوباره اعمال کرد، سرمایه گذاران خارجی را از این کشور پر داد.
در عین حال، جلوه های ثروت و لوکس نشینی هنوز به راحتی قابل مشاهده است. کالاهای مصرفی فانتزی، از جمله آیفون و لباس های برند؛ ظروف آشپزخانه ایتالیایی و جدیدترین لامپ های آلمانی در مراکز خرید مجلل و بوتیک های شمال تهران به فروش می رسد. پروژه های ساختمانی در بسیاری از محله ها در حال انجام است و با وجود تحریم های بی امان، دولت موفق شده است برنامه غنی سازی اورانیوم پیچیده خود را گسترش دهد.
احساس ایرانیها از کاهش وضعیت اقتصادی خود تا حدودی ناشی از تضاد با دوره دهه 1990 تا 2010 است، زمانی که طبقه متوسط میتوانست روی افزایش درآمد واقعی خود در هر سال حساب کند.
از آن زمان به بعد، خارج از گروه کوچکی از جامعه که بر بلندای اقتصاد تسلط دارند، درآمد و داراییهای ایرانیان به دلیل تورم بالا و از ارزش افتادن پول ملی به پایین کشیده شده است.
در حالی که در سال 2000 هر دلار آمریکا حدود 8 هزار ریال ایران بود، این رقم اکنون به حدود 600 هزار ریال به ازای هر دلار آمریکا رسیده است. به گفته صندوق بینالمللی پول، تورم کاهش یافته است، اما همچنان در حدود 37 درصد سالانه است – نرخی که در ایالات متحده یا اروپا غیرقابل تصور است.
علیرغم بادهای مخالف شدید، این کشور از سال 2010، زمانی که دولت اوباما تحریم ها را بر سر برنامه هسته ای ایران تشدید کرد، توانسته است رشد اقتصادی حدود 1.7 درصد در سال داشته باشد. به گفته سرویس تحقیقات کنگره، اقتصاددانان می گویند که این رشد در درجه اول ناشی از افزایش تولید و فروش نفت به بازار رو به رشد چین است.
“اسفندیار باتمانقلیج” رئیس بنیاد بورس و بازار، یک اندیشکده اقتصادی متمرکز بر خاورمیانه و آسیای مرکزی، گفت: “تحریمها سایه طولانی بر اقتصاد ایران انداخته است، اما به فروپاشی اقتصادی منجر نشده است. اما دستیابی به یک رشد ناچیز علیرغم تحریمها، برای ایرانیهایی که بهطور دردناکی از “چقدر روی میز باقی مانده” آگاه هستند، اصلا قانع کننده نیست.”
کاهش ارزش پول به حدی شدید است که وقتی خارجیها مثلا 100 دلار را با ریال ایران مبادله میکنند، چند بسته اسکناس ضخیم و بهقدری حجیم و سنگین به آنها تحویل داده میشود که باید در کیف یا کولهپشتی حمل شوند.
“وحید عرفاتی” 36 ساله، در حالی که در یک میدان سنگفرش شده بیرون کافه کوچکش نشسته بود و با دوستانش اسپرسو و آب هویج تازه مینوشید، گفت: “فقط کسانی که دلار دارند راحت هستند.”
در حالی که طبقه متوسط از هزینه های مسکن و اینکه چگونه جوانان ازدواج خود را به دلیل ناتوانی در خرید یا اجاره خانه به تعویق می اندازند صحبت می کنند، ایرانیان کمتر خوش شانسی که ماه به ماه با حقوق ناچیز زندگی می کنند و به طور متوسط 70 درصد درآمد خود را صرف پرداخت اجاره خانه می کنند، با مشکلات بسیار زیادتری روبرو هستند.
در جریان رای گیری ریاست جمهوری جمعه گذشته در مسجد لُرزاده، مسجدی در محله ای کمتر مرفه در جنوب تهران، بسیاری از مردم با عصبانیت درباره تحریم های آمریکا و آنچه که واشنگتن علیه ایران می کند، صحبت می کردند، آنها همزمان می خواستند که رئیس جمهوری بعدی ایران صدای نارضایتی آنها را بشنود.
مینا، یک زن 62 ساله که مانند اکثر زنان آنجا، چادرسیاه پوشیده بود، گفت: “از رئیس جمهوری می خواهم به مشکلات من گوش دهد. او در حالی که به سمت صندوق رای جلو می رفت، گفت: “من در یک زیرزمین زندگی می کنم، بچه دارم، آنها نمی توانند کار پیدا کنند، من نیاز به جراحی دارم، اما به هر حال برای رای دادن آمده ام.”
هیچ محدودیتی برای افزایش اجاره بها توسط مالکان وجود ندارد و افرادی مانند مینا این نگرانی دائمی را دارند که چه زمانی قرار است بالاخره سقفی برای افزایش اجاره بهای آنها گذاشته شود.
زن کنار او، فاطمه 48 ساله، خانه دار، به شدت عصبانی بود، به ویژه از تحریم های آمریکا که او آن را عامل مشکلات اقتصادی ایران می داند. وی گفت: این مشکلات ناشی از تحریم هایی است که توسط دشمنان ما ایجاد می شود اما موفق نخواهد بود. ما به چشم دشمنان خود خنجر خواهیم زد.”
عباس، فروشنده صندلی، نگاه متفاوتی به اقتصاد دارد. او گفت: ببینید ایران کشور ثروتمندی است اما این ثروت به دست مردم نمی رسد. من نمی دانم کجا می رود، من دولت نیستم، شاید آنها بدانند کجا می رود، اما هر سال بدتر می شود.”
وی افزود: “هیچ رئیسجمهوری کمک نخواهد کرد. آخرین رئیس جمهور وقتی 3 سال پیش روی کار آمد، یک کیلو گوشت 100 هزار تومان بود. الان 600 هزار تومان شده است.”
چند پلاک پایین تر، در کارگاهی که صندلی هایی را که عباس می فروشد بازسازی می شود، حال و هوا بدتر است.
دو کارگر روی کوسن هایی که در حال بازیابی بودند عرق می ریختند و با سرعت کار می کردند. آنها می گویند تحصیل کرده هستند ، اما پس از سال ها افت مداوم وضعیت اقتصادی، دیگر نتوانستند از پس مخارج خانواده برآیند و مجبور شده بودند به هر شغلی که می توانستند پیدا کنند، تن بدهند.
مرد دیگری به نام محمدرضا،36 ساله، گفت که دبیرستان را به پایان رساند و آماده رفتن به کالج بود، به این امید که خلبان شود. اما فرش فروشی پدرش با ورشکستگی روبرو شد، بنابراین او برای کمک به خانواده تحصیلاتش را رها کرد. حالا می گوید تنها امیدش مهاجرت به آلمان است.
او گفت:” بسیاری از دوستانم کشور را ترک کرده اند. قانونی رفتن سخت است، اما چه انتخابی داریم؟ من با هر قطعه ای که می سازم درآمد دارم، شاید 220 دلار در ماه، و 180 دلار آن برای اجاره میرود. من مجرد هستم چگونه می توانم ازدواج کنم؟ ایران جای خوبی برای کسب درآمد نیست.”
“صدیقه برومند” 62 ساله، سرایدار مدرسه، با وجود اینکه به سختی بیش از چهار فوت قد دارد، اشک می ریزد و توضیح می دهد که چگونه توانایی رو به کاهش او برای خرید هر چیزی فراتر از سرپناه و غذا، تار و پود زندگی اش را از هم دریده است.
خانم برومند گفت: “دخترم 8 ماه پیش فوت کرد چون پول خرید داروهای مورد نیازش را نداشتم. او یک مشکل ریوی داشت و نمی توانست نفس بکشد، من نفس نفس زدن او را تماشا کردم. و پسر اولم مشکل قلبی داشت و او هم فوت کرد. او بچه دار شد و من الان خرجی بچه او را می دهم.”
او با اشاره به شوهرش که در همان مدرسه او کار می کند، گفت: “پسر سوم من سرباز وظیفه بود، اما کمی معلولیت جسمی داشت و ما از او مراقبت می کنیم. ما از دولتمردان می خواهیم که به این رنج پایان دهند.”
source