از زمانی که نگارنده وبسایت CarBuzz بهعنوان مولف این مطلب بهخاطر دارد، برند مرسدسبنز را مورد ستایش قرار میدادیم. درحالی که همکلاسیهایم در مدرسه در مورد اعداد و ارقام جدیدترین فراریها و لامبورگینیها حرف میزدند، من شیفته خطوط باوقار SL کلاس R129، جذبه S کلاس W140 و ظرافت C126 CED بودم. من عاشق قدیمیترین خودروساز جهان شدم و این بهتدریج اتفاق افتاد؛ اما وقتی بهمحصولات کنونی مرسدس نگاه میکنم، ذرهای احساس هیجان نخواهم داشت. چیزی که امروز احساس میکنم، غم و اندوه است. غم بزرگی در سوگ از دست رفتن برندی که زمانی میشناختم. خودروهای مرسدس دیگر باشکوه نیستند و بهنماد افراط تبدیل شدهاند.
اینها خودروهای پرزرقوبرقی هستند که فریاد میزنند «من پول دارم»! بهجای اینکه آرام زمزمه کنند «من سلیقه خوبی دارم». پیش از آنکه بیشتر ادامه دهم، باید بگویم این صرفا نظر شخصی من است و ممکن است شما مخالف باشید و بگویید مرسدسهای قدیمی برای پیرمردهای ثروتمند ساخته میشدند و مسیر جدید این برند جوانپسند و هیجانانگیز است. بااینحال، من هنوز هم فکر میکنم مرسدسبنز از ریل خارج شده است و دلیل آن را در ادامه خواهم گفت.
بازگشت به گذشته
اجازه دهید ابتدا مروری بر گذشته داشته باشم. من با بنزها بزرگ شدم. هم پدربزرگم بنز داشت و هم پدر و مادرم. نخستین خودرو من ۲۳۰ نسل W123 بود و هنوز هم مرسدس دارم. درواقع، از هفت خودرویی که تاکنون داشتهام، روی کاپوت 6 خودرو ستاره سه پر بوده است. توجه فوقالعاده بهجزئیات، من را مجذوب خودروهای مرسدس میکند. ممکن است خیلیها شتاب صفرتاصد را دوست داشته باشند؛ اما من از شیوه بسته شدن درهای مرسدس و احساس چرخاندن سوئیچ زیبای آن بیشتر لذت میبرم.
بنزهای قدیمی بهگونهای ساخته میشدند که بهترین خودرو جهان باشند و حتی شعار مرسدس این بود: «مهندسیشده مثل هیچ خودرو دیگری.» این شعار برای مدتی درست بود و در دهههای ۷۰ و ۸۰ هیچ خودرو دیگری از لحاظ کیفیت ساخت، مهندسی، ایمنی و نوآوری با مرسدس برابری نمیکرد. این بنزها بهگونهای ساخته شده بودند تا خودروهای لوکس فوقالعادهای باشند. گور پدر پویایی، پرفورمنس و هیجان رانندگی.
در آن سالها اگر هیجان میخواستید باید بامو یا آلفارومئو میخریدید و این چیزی بود که مرسدسهای آن دوره را قابلتحسین میکرد. این شرکت میدانست چیست و خودروهایی که میساخت بدون شک متعلق بهخودش بودند.
زمانی که همه چیز تغییر کرد
بهنظر من، شروع خرابی اوضاع در اواخر دهه ۹۰ بود؛ یعنی زمانی که مرسدس با کرایسلر دست همکاری داد و ادغام بدفرجام دایملر کرایسلر را ایجاد کرد که وضعیت هردو شرکت را بدتر کرد.
اینجا بود که مرسدس بهبیراهه رفت و برای پاسخگویی بهطیف گستردهتری از خریداران، بهسرعت سبد محصولات خود را گسترش داد. هرچند برخی مدلهای تازهوارد مثل CLK و SLK را میشد مرسدس واقعی دانست، اما خودروهایی مثل ML کلاس W163 نفرتانگیز و A کلاس که چپ کردن را بهماندن روی چرخها ترجیح میداد، بهشهرت مرسدس لطمه بزرگی زدند.
اینگونه شد که یک قرن شهرت بهکیفیت و مهندسی طی تنها یک دهه از بین رفت! در اواسط دهه ۲۰۰۰، شرایط مرسدس با ساخت خودروهایی با کیفیت شرمآور بدتر شد.
مرسدس همچنین با گستردهتر کردن سبد محصولات خود که شامل مدلهای ترسناکی مثل R کلاس میشد، تصویر انحصاری خود را از بین برد. حتی امروز هم این برند بهاندازه گذشته خوشنام و معتبر نیست.
وقتی خودروهایی برای رقابت با فولکسواگن گلف و فورد ترانزیت میسازید، باید هم انتظار چنین اتفاقی را داشته باشید. شهرت کیفیت مرسدس هم با کابوس دوران دایملر کرایسلر از بین رفت.
البته در این شرایط، برخی خودروهای مرسدس هنوز هم لایق نشان ستاره سه پر بودند. خودروهایی مثل S کلاس W220 و SL کلاس نسل R230 یا CL کلاس نسل C215 هنوز هم زیبا، خواستنی و مملو از تکنولوژیهای نوآورانه بودند. علاوه بر این، خودروهای مذکور هنوز هم اصول اساسی مرسدس را حفظ کرده بودند: راحتی مهمتر از هر چیز دیگری است.
بازگشت به کیفیت اما از دست دادن هویت
مدلهای بعدی مرسدس مثل C کلاس W204 و E کلاس W212 بههمان کیفیت ساختی که انتظار میرفت بازگشتند و بهنظر میرسید اوضاع برند در حال بهبود است؛ اما مشکل دیگری وجود داشت. از دید من، خودروهای مدرن آلمانی بسیار شبیه بههم شدهاند.
در گذشته، E کلاس تفاوت زیادی با بامو سری ۵ داشت؛ اما جدیدترین نسخه این خودروها بسیار شبیه هم شدهاند و غیر از ظاهر و تکنولوژی، هیچچیزی آنها را از یکدیگر متمایز نمیکند. مصداق بارز این موضوع نسل جدید SL است.
مرسدس آنقدر میخواست رقیبی واقعی برای پورشه بسازد که ۹۱۱ را بهصورت موتور جلو شبیهسازی کرده است. این درحالی است که تمام نسلهای SL از دهه ۵۰ تاکنون یک گرند تورر بودهاند.
هیچ خودروساز دیگری نمیتوانست ترکیبی از راحتی، نوآوری، کیفیت و طراحی SL را ارائه کند؛ اما جدیدترین نسل این ماشین چه؟ هیچ تفاوتی با هیچکدام از رقبا ندارد. درحال حاضر، ما باموهایی را میبینیم که از رقبای اشتوتگارتی خود نرمتر هستند.
درحال حاضر، مرسدس برای من صرفا بهنماد ثروت برای تحتتاثیر قرار دادن دیگران تبدیل شده است. شاید S کلاس کنونی تنها بنز مدرنی باشد که همچنان بهاصول اصلی این شرکت وفادار مانده؛ اما حتی این سدان پرچمدار هم چیزی کم دارد. کابین S کلاس تحت سلطه نمایشگرهاست و هرگز نمیتوانم با طراحی جلو آن کنار بیایم.
در یک خودرو لوکس، متریال باکیفیتی مثل چرم، چوب و فلز مهم است؛ نه نمایشگرهای احمقانهای که اینجا و آنجا نصب میشوند. مدلهای الکتریکی سری EQ مرسدس هم عاری از هرگونه شخصیت و احساسی هستند. EQS فاقد شکوهی است که یک بنز پرچمدار باید داشته باشد و EQS SUV میباخ فقط بهدنبال خودنمایی است.
تکنولوژیهای احمقانه که کسی نیاز ندارد!
مرسدس پیشگام ارائه نوآوریهایی مثل ترمز ABS، تعلیق چند اتصالی عقب، کنترل پایداری و کروزکنترل تطبیقی بوده و حتی ایربگ را متداول کرد. البته این برند هنوز هم تکنولوژیهای ایمنی چشمگیری را ارائه میکند.
بهعنوان مثال، در محصولات جدید مرسدس پیش از تصادف نویزی ۸۰ دسیبلی پخش میشود تا پرده گوش سرنشینان را برای صدای تصادف آماده کند. بااین حال، نمایشگرهای بزرگ سیستم MBUX، گجتهای غیرضروری و برخی تکنولوژیهای احمقانه بهاین خودروها لطمه زدهاند. مرسدسبنز باید ساده، جدی و عاری از اضافات غیرکاربردی باشد.