اینجا، محلهی شهیدان خردسال طاها بهروزی و علیسان جباریست؛ همان دو فرشتهی کوچک که در جنگ تحمیلی ۱۲روزهی رژیم غاصب صهیونیستی علیه ایران، هنگام بازی، بیدفاع و مظلوم، آماج ترکش پهپاد دشمن شدند.
حالا دیوار خانهها شاهد بازگشت دوبارهی کودکی است؛ کودکی که اینبار با رنگ و معنا زنده میشود.
نوجوانهای هنرمند باشگاه «امید» آمدهاند تا با دستان خود، با قلمموهایشان، با دلهایشان، تصویری از صلح، از امید و از شهیدان همسنوسالشان بسازند. برایشان گفته بودند هنر یعنی بیان احساس، اما امروز فهمیدهاند هنر یعنی تداوم یاد کسانی که مظلومانه رفتند تا ما بتوانیم در صلح نقاشی بکشیم.
هیچ بزرگسالی جهتشان را تعیین نکرده، هیچ دست پیرتری روی دیوار نیست. اینبار خودِ نوجوانها هستند که با الهام از طاها و علیسان، آینده را رنگ میزنند.
هر ضربهی قلممو، هر رنگ، هر طرح، مثل زمزمهای است از زبان نسل جدید به شهیدان خردسال: «ما ادامهی تو هستین. ما هنوز بازی را یادمان نرفته، فقط حالا بازیمان نامش هنر است، سلاحمان رنگ و میدانمان دیوار محلهی شما.»
خورشید نیمروز روی چهرههایشان میتابد؛ رنگها برق میزنند. مردم محله میایستند، تماشا میکنند، اشک و لبخند در نگاهشان جمع میشود.
این فقط یک نقاشی دیواری نیست. این تولد دوبارهی امید است، با دستان نسل نوجوان، در کوچهی شهیدان کوچک.
source