اختلال پرخوری یا Binge Eating Disorder (BED) یکی از شایع‌ترین اختلالات تغذیه‌ای است که در دهه‌های اخیر توجه روان‌شناسان، روانپزشکان و جامعه‌شناسان را به خود جلب کرده است. این اختلال با خوردن مقادیر زیاد غذا در مدت کوتاه، همراه با احساس فقدان کنترل و عذاب وجدان پس از آن مشخص می‌شود. برخلاف برخی اختلالات تغذیه‌ای دیگر، افراد مبتلا به پرخوری معمولاً بعد از وعده‌های غذایی سنگین اقدام به پاک‌سازی (مثل استفراغ عمدی) نمی‌کنند، اما تأثیرات روانی و جسمی آن به همان اندازه جدی است.

در این مقاله به بررسی علل روان‌شناختی اختلال پرخوری می‌پردازیم، عواملی که ریشه در ذهن، هیجان و تجربه‌های فرد دارند و باعث می‌شوند رفتار پرخوری شکل گیرد و ادامه یابد.

یکی از مهم‌ترین عوامل روان‌شناختی اختلال پرخوری، تجربه‌های دوران کودکی است. مطالعات نشان می‌دهند کودکانی که در خانواده‌هایی بزرگ شده‌اند که رابطه سالم با غذا ندارند یا با مشکلات عاطفی، خشونت، بی‌توجهی یا انتقاد مداوم روبرو بوده‌اند، بیش‌تر در معرض این اختلال هستند.

 کمبود محبت و توجه

کودکانی که محبت و حمایت عاطفی کافی دریافت نکرده‌اند، ممکن است از غذا به عنوان جایگزینی برای آرامش و امنیت استفاده کنند. غذا می‌تواند نقش مهد کودک هیجانی را ایفا کند؛ یعنی به آنها احساس آرامش و رضایت کوتاه‌مدت بدهد، هرچند موقتی باشد.

 تجربه‌های آسیب‌زا و سوءاستفاده

افرادی که تجربه سوءاستفاده جسمی، جنسی یا روانی داشته‌اند، اغلب با احساسات شدید و دردناک مواجه می‌شوند. غذا خوردن به صورت پرخوری می‌تواند نوعی سپر روانی باشد، ابزاری برای فرار از خاطرات و اضطراب‌های آزاردهنده.

 مشکلات هیجانی و اضطراب

یکی از عوامل کلیدی در اختلال پرخوری، مدیریت ناکارآمد هیجان‌ها است. بسیاری از افراد مبتلا به پرخوری، زمانی که با اضطراب، افسردگی، خشم یا تنهایی روبرو می‌شوند، به خوردن بیش از حد روی می‌آورند.

 فرار از هیجان‌های منفی

پرخوری می‌تواند یک استراتژی مقابله‌ای ناسالم باشد. فرد هنگام مواجهه با مشکلات، به جای مواجهه مستقیم با هیجان‌ها، غذا خوردن را به عنوان راهی برای تسکین فوری انتخاب می‌کند.

 پاداش‌دهی فوری

مغز در هنگام مصرف غذا، به ویژه غذاهای شیرین و پرچرب، دوپامین آزاد می‌کند؛ ماده‌ای که احساس لذت و پاداش ایجاد می‌کند. این فرآیند باعث می‌شود پرخوری به یک چرخه تکراری تبدیل شود؛ یعنی فرد به طور ناخودآگاه برای رهایی از هیجان منفی به غذا روی می‌آورد و مغز آن را پاداش می‌دهد.

در دنیای مدرن، فشارهای اجتماعی و رسانه‌ای نقش پررنگی در شکل‌گیری اختلال پرخوری دارند. افرادی که تصویر منفی از بدن خود دارند یا احساس می‌کنند باید ظاهری متفاوت داشته باشند، بیش‌تر در معرض این اختلال قرار می‌گیرند.

 مقایسه اجتماعی

رسانه‌ها و شبکه‌های اجتماعی بارها استانداردهای غیرواقعی از زیبایی و لاغری را تبلیغ می‌کنند. این مقایسه مداوم باعث می‌شود فرد احساس ناکافی بودن کند و اضطراب یا افسردگی را تجربه کند. غذا خوردن به صورت پرخوری ممکن است راهی برای تسکین این فشار روانی باشد.

 شرم و گناه

پس از پرخوری، فرد اغلب احساس شرم، گناه و تنبیه خود می‌کند. این احساسات منفی ممکن است چرخه پرخوری را تقویت کنند؛ یعنی فرد برای کاهش اضطراب و شرم ناشی از پرخوری، دوباره به غذا روی می‌آورد.

تحقیقات روان‌شناختی نشان می‌دهد برخی ویژگی‌های شخصیتی می‌توانند ریسک ابتلا به اختلال پرخوری را افزایش دهند:

  • کمال‌گرایی افراطی: افرادی که استانداردهای غیرواقعی برای خود دارند، ممکن است هنگام ناکامی یا شکست، به پرخوری روی بیاورند.

  • وابستگی هیجانی: نیاز شدید به تأیید و محبت دیگران می‌تواند باعث شود فرد احساس تنهایی را با خوردن غذا جبران کند.

  • عدم تحمل اضطراب و تنهایی: افرادی که توانایی مدیریت تنهایی یا استرس را ندارند، بیش‌تر به رفتارهای تسکینی مثل پرخوری روی می‌آورند.

 اختلالات روانی همراه

اختلال پرخوری اغلب با دیگر مشکلات روانی همراه است که ممکن است علت یا پیامد پرخوری باشند:

  • افسردگی: بسیاری از افراد مبتلا به پرخوری، افسردگی را تجربه می‌کنند و غذا خوردن راهی برای مقابله با خلق پایین است.

  • اضطراب و اختلال وسواس: برخی افراد پرخوری را به صورت وسواسی انجام می‌دهند و احساس می‌کنند کنترل آن از دستشان خارج است.

  • اختلال شخصیت مرزی: ناپایداری هیجانی و رفتارهای تکانشی در این اختلال می‌تواند پرخوری را تشدید کند.

 عوامل شناختی

شیوه تفکر و الگوهای شناختی ناسالم نیز نقش مهمی در اختلال پرخوری دارند:

  • تفکر صفر و یک: برخی افراد معتقدند که اگر یک بار رژیم خود را نقض کنند، کل تلاششان بی‌فایده است و بنابراین به پرخوری ادامه می‌دهند.

  • برچسب زدن و انتقاد خود: فرد ممکن است پس از پرخوری خود را “بی‌ارزش” یا “ضعیف” بداند، این احساسات منفی چرخه پرخوری را تقویت می‌کنند.

  • تمرکز بیش از حد روی غذا: افکار مداوم درباره غذا و خوردن می‌تواند باعث شود فرد با انگیزه‌های احساسی غذا بخورد، نه برای رفع گرسنگی واقعی.

 عوامل اجتماعی و محیطی

روابط خانوادگی، دوستان و محیط اجتماعی نیز تأثیرگذار هستند:

  • فشارهای محیطی: مهمانی‌ها، تبلیغات غذایی، دسترسی آسان به غذاهای آماده و پرچرب می‌تواند پرخوری را تشویق کند.

  • نقش خانواده: خانواده‌هایی که غذا را به شکل پاداش یا تنبیه استفاده می‌کنند، احتمال شکل‌گیری رفتار پرخوری در فرزندان را افزایش می‌دهند.

  • تجارب فرهنگی: در برخی فرهنگ‌ها، خوردن غذاهای خوشمزه به عنوان راهی برای آرامش یا جشن پذیرفته شده است و می‌تواند الگوی پرخوری ایجاد کند.

 چرخه پرخوری و احساسات منفی

یکی از مهم‌ترین نکات روان‌شناختی در اختلال پرخوری، چرخه معیوب پرخوری است:

استرس یا هیجان منفی → 2. شروع پرخوری به عنوان راه حل → 3. رضایت کوتاه‌مدت و پایان خوردن با احساس گناه → 4. افزایش اضطراب و تنهایی → بازگشت به مرحله 1.

این چرخه باعث می‌شود فرد به سختی بتواند پرخوری را متوقف کند، حتی اگر از نظر جسمی و روانی آسیب ببیند.

 درمان و مدیریت روان‌شناختی

با شناخت علل روان‌شناختی، درمان این اختلال نیز می‌تواند مؤثرتر باشد:

  • روان‌درمانی شناختی–رفتاری (CBT): اصلاح افکار منفی و الگوهای رفتاری ناسالم.

  • درمان هیجانی–متمرکز: آموزش مدیریت هیجان و کاهش استفاده از غذا به عنوان تسکین‌دهنده.

  • حمایت گروهی و خانوادگی: ایجاد محیط حمایتی و کاهش فشارهای اجتماعی.

  • آموزش مهارت‌های مقابله‌ای: تمرین روش‌های سالم برای کاهش استرس، اضطراب و تنهایی.

نتیجه‌گیری

اختلال پرخوری یک مشکل پیچیده روان‌شناختی است که ریشه در تجربه‌های دوران کودکی، هیجانات منفی، تصویر بدنی، شخصیت و فشارهای اجتماعی دارد. شناخت این عوامل و درک چرخه روانی پرخوری، کلید پیشگیری و درمان موفق است. پرخوری تنها یک مشکل تغذیه‌ای نیست؛ بلکه بازتابی از نیازهای عاطفی و روانی نادیده گرفته شده است. با درمان مناسب، آموزش مهارت‌های مقابله‌ای و حمایت محیطی، افراد می‌توانند چرخه پرخوری را متوقف کرده و زندگی سالم‌تری داشته باشند.

source

توسط visitmag.ir