به نظر می‌رسد فقط سرودو نبوده که در این زمینه تلاش کرده، بلکه لئوناردو داوینچی، آندرئاس وزالیوس و آندره سسالپینو نیز همگام با هاروی (در زمانی پیش از هاروی!) قدم‌هایی برداشته بودند. اصلی‌ترین عامل مؤفقیت ویلیام هاروی در این بود که وی به دقت و با شفافیت کافی، تمام یافته‌های خود را روی کاغذ آورده بود. وی هم‌چنین جهت ارائه سند برای صحبت‌های خود، آزمایش‌هایی را طراحی کرده و انجام داده بود. از دیدگاه هاروی، قلب اندامی پمپ‌مانند است که به واسطۀ نیروی عضلانی کار می‌کند. وی در “دو موتو کوردیس” انقباض دیواره‌های قلب در هنگام خروج خون از آن (سیستول) و انبساط حفرات قلبی در زمان بازگشت خون به قلب (دیاستول) را به خوبی شرح داده است. او هم‌چنین به آماس وریدی در پایین زخم‌بند اشاره کرده است. کار هاروی قدمی بسیار بزرگ در جهت اعتلای دانش بشر در زمینۀ عملکرد قلب و عروق به شمار می‌رود.

شهرت ویلیام هاروی به حدی رسیده بود که به عنوان پزشک مخصوص چارلز اول منسوب شد. گفتنی است که چارلز علاقۀ وافری به مطالعات هاروی در زمینه گردش خون از خود نشان داده بود.

هاروی در سال ۱۶۵۱ دومین کتاب مهم خود را با عنوان تولد جانوران (De Generatione Animalium) منتشر کرد. اهمیت این کتاب با محوریت جنین‌شناسی، از آن جهت بود که با اشاره به تئوری پس زایی یا اپی‌ژنز (epigenesis) و توضیح چگونگی تکامل تدریجی سلول تخم به جانور کامل، آن را رد کرده بود. بر اساس دیدگاه پس زایی، سلول تخم حاوی نمونه‌ای بسیار کوچک و پیش‌ساخته از جانوری است که قرار است به آن نمو یابد. کارل ارنست فون بائر (Karl Ernst von Baer) نظر هاروی را در قرن نوزدهم تأیید نمود. با این حال، او از موهبتی به نام میکروسکوپ برخوردار بود که هاروی در دوره خود بدان دسترسی نداشت.

اصلی‌ترین ایرادی که می‌توان به کار هاروی وارد ساخت، دیدگاه وی در رابطه با باروری است؛ که اعتقاد داشت مقوله‌ای عرفانی و فراطبیعی می‌باشد. او باروری را به نحوۀ انتقال خاصیت آهنربایی از فلزی به فلز دیگر تشبیه می‌کرد. با این وجود، می‌توان تا حدود زیادی مطمئن بود که اگر هاروی به میکروسکوپ دسترسی داشت، نتیجه‌گیری بسیار متفاوتی را ارائه می‌داد.

نگاهی بسیار کوتاه به اصول گردش خون در بدن انسان

 گفتیم که دانش امروزی ما از دستگاه گردش خون بر پایه یافته‌های پزشک قرن هفدهمی، ویلیام هاروی، استوار است.

پیش از انتشار یافته‌های هاروی، دانشمندان آن زمان به دیدگاه‌های نخ‌نماشدۀ جالینوس، فیلسوف یونانی، پایبند بودند. جالینوس اعتقاد داشت:

  • شرایین و وریدها هر کدام شبکۀ خون‌رسانی جداگانۀ خود را تشکیل می‌دهند (به جز نقاطی که این دو از طریق منافذ نادیدنی به یک‌دیگر مرتبط می‌شوند)
  • کار پمپاژ خون بر عهدۀ وریدها است. این خون توسط کبد ساخته می‌شود.
  • شریان‌ها از طریق ریه، گرمایی را که در قلب تولید می‌شود به سراسر بدن می‌فرستند.

مقالۀ مرتبط: با تنها جانوری که خون را با روده‌هایش پمپ می‌کند آشنا شوید


هاروی بر اساس نتایج آزمایش‌ها و مشاهدات خود، نتیجه‌گیری متفاوتی را ارائه داد:

  • شریان‌ها و وریدها هر کدام بخشی از شبکه گردش خون واحد را تشکیل داده و به همدیگر متصل‌اند (هاروی از وجود مویرگ‌ها اطلاعی نداشت).
  • شریان‌ها خون را از قلب به ریه و سایر بافت‌های بدن انتقال می‌دهند.
  • وریدها خون از از ریه و سایر بافت‌های بدن به قلب باز می‌گردانند.
گردش خون
مدل گردش خون پیشنهاد شده توسط ویلیام هاروی

نکته: ریه‌ها گردش خون جداگانه‌ای تحت عنوان گردش خون ریوی دارند.


قلب انسان اندامی متشکل از چهار اتاقک – دو دهلیز و دو بطن – می‌باشد:

  • دهلیز به عنوان مخزن عمل می‌کند. بدین صورت که خون را از ورید گرفته و در اختیار بطن قرار می‌دهد.
  • بطن به عنوان پمپ عمل می‌کند. بدین صورت که خون را با فشار بالا از طریق شریان به سایر نقاط بدن می‌فرستد.

دلیل این که قلب از دو دهلیز و دو بطن تشکیل شده، ریشه در وجود دو موقعیت اصلی برای تبادل مواد غذایی و اکسیژن دارد:

  • بطن چپ خون اکسیژن‌دار را به تمام نقاط بدن پمپ می‌کند (مسیر عمومی گردش خون)
  • بطن راست خون فاقد اکسیژن را به ریه‌ها پمپ می‌کند (مسیر ریوی گردش خون)

نکته: توجه داشته باشید که خون در هر دو سمت بدن دارای اکسیژن است (حداقل ۴۰ میلی‌متر جیوه) و لفظ “فاقد اکسیژن” اشتباه است.


از همین رو دو مسیر برای گردش خون در بدن وجود دارد. و همان‌طور که همه می‌دانیم، عضلۀ بطن چپ، به دلیل فشار کاری بالاتر، حجیم‌تر از عضلۀ بطن راست می‌باشد.

دستگاه گردش خون


source

توسط visitmag.ir