به گزارش سلامت نیوز به نقل از روزنامه اعتماد، همان اول کار می‌گوید: «عکس نگیری بروی این‌ور آن‌ور پخش‌مان کنی؟» می‌گویم: «عکس نمی‌گیرم، اگر بخواهید اسامی‌تان را هم عوض می‌کنم.» می‌گوید: «آره همین کار را بکن. اسم محله را هم نیاور.» بدون دانستن اسم محله در نظر بگیرید که این سه تا پسربچه که حالا روی تیشرت‌های‌شان یک لباس گرم بدون آستین هم می‌پوشند، الان مسوول جمع‌آوری زباله در محله‌ای بزرگ هستند که از یک طرف به بزرگراه و از طرف دیگر به یکی از خیابان‌های اصلی شهر محدود شده است.

محله ویلایی است و ساکنان آن به نسبت محله‌های آپارتمانی شهر تهران کمتر هستند، ولی یکی از پسرها می‌گوید: «این‌طوری نیست که کارش کمتر باشد.» چه کاری؟ «ما از ده، دوازده صبح با ماشین می‌آییم اینجا، تا شش.» یکی دیگر از پسرها حرف او را قطع می‌کند و می‌گوید: «تا وقتی هوا روشن است، یعنی تا پنج، شش، زمستان کمتر.» و باز ادامه می‌دهند: «چرخ داریم، بعضی وقت‌ها لباس و کفش و کیف و این چیزها که مردم می‌گذارند کنار خیابان را برمی‌داریم، یک مغازه‌ای هم هست که ته بار میوه‌اش را برای‌مان می‌گذارد، غیر از آن از سطل آشغال‌ها پلاستیک جمع می‌کنیم، گونی‌ها را می‌گذاریم آنجایی که قرار داریم، شب وانت می‌آید همه را می‌برد، ما را هم می‌رسانند خانه، چون همه مال یک محله هستیم.»

محله‌ای که به آن اشاره می‌کند، یک منطقه مسکونی در جایی وسط جاده قزوین- رشت است. نه چندان دورتر از کرج، ولی نه آنقدر نزدیک که بچه‌ها خودشان بتوانند به تنهایی بروند. امیرحسین می‌گوید: «حالا که بچه‌ها کمتر شدند، ما بیشتر کار می‌کنیم. باقی‌شان رفتند مدرسه، من هم پارسال می‌رفتم، ولی امسال دیگر نمی‌روم. تا کلاس دوازدهم خواندم.» دو تای دیگر از امیرحسین بزرگ‌تر هستند، آنها یکی، دو سال زودتر ترک تحصیل کرده‌اند. عماد می‌گوید: «وقتی کرونا شد.» مرتضی می‌گوید: «من مخم نمی‌کشید، گفتند باید دوباره بخوانی، من هم ول کردم.»

می‌گویند درآمد تفکیک زباله بد نیست و می‌توانند پس‌انداز هم بکنند، اما بیشتر پولی که در می‌آورند خرج خانه می‌شود. یکی‌شان حرف دیگری را قطع می‌کند: «آنها که تابستان می‌آمدند، پول‌شان را پدر، مادرهای‌شان می‌گرفتند، ما پول‌مان را خودمان می‌گیریم.» به نظر نمی‌آید ناراحت باشند یا همان غروری که اجازه نمی‌دهد، بخواهند عکسی ازشان گرفته شود، مانع می‌شود که در مورد سختی کار، زشتی آویزان شدن از سطل‌های زباله و رفتارهای گاهی بسیار بد مردم با خودشان حرف بزنند. این بچه‌ها، بخشی از داستان بازماندگی از تحصیل هستند که هر سال در اول مهر اندک توجهی به خودش جلب می‌کند و دوباره فراموش می‌شود تا حادثه‌ای دیگر.

آمارهای بازماندگی و ترک تحصیل چه می‌گوید؟

آمار رسمی وزارت آموزش و پرورش می‌گوید جمعیتی حدود 930 هزار نفر بازمانده از تحصیل در کشور وجود دارد. آمار تفکیکی در مورد اینکه چه تعدادی از بازماندگان تحصیل مربوط به عدم ثبت‌نام بچه‌های هفت ساله در مدرسه و چه تعدادی از آنها مربوط به ترک تحصیل در سال‌ها و دوره‌های مختلف هستند، برای سال 1403 هنوز منتشر نشده است.

هر چند بی‌اعتمادی‌هایی هم نسبت به همین آمار موجود وجود دارد. با این حال، صمد نوروزیان، کارشناس آموزش و پرورش می‌گوید بسیاری از بی‌اعتمادی‌ها نسبت به اعداد اعلام شده از طرف آموزش و پرورش در مورد بازماندگی از تحصیل بلا وجه است: «ممکن است هر کسی با تعریف شخصی خودش و بر مبنای محاسباتی، به اعدادی در مورد بازماندگی از تحصیل برسد و بخواهد آنها را اعلام کند، اما ملاک کار باید معیارها و محاسبه‌های رسمی باشد، بر اساس مصوبه شماره 648 شورای عالی آموزش و پرورش، هم بازماندگی از تحصیل و هم ترک تحصیل تعریف مشخصی دارد که با آن تعاریف اعدادی که فعلا اعلام می‌شود، اعداد قابل اتکایی است.

باید در نظر داشته باشیم اعدادی که در مورد بازماندگی و ترک تحصیل وجود دارد، نه بر اساس مشاهدات میدانی، بلکه بر اساس یک روش و سیستم آماری به دست می‌آید. به این صورت که تعداد موالید و فوتی‌های هر سال روشن است، بر اساس این اعداد که در سازمان ثبت احوال وجود دارد، می‌توان پیش‌بینی کرد که هر سال چه تعداد نوآموز باید به مدارس مراجعه کنند و همین‌طور می‌توان عدد دانش‌آموزانی که باید در هر پایه ثبت‌نام کنند را به دست آورد. هر عددی که کمتر از آن عدد پیش‌بینی شده باشد، نرخ بازماندگی و ترک تحصیل است.

البته برخی که با این اعداد مخالفت می‌کنند، مساله بازماندگان واقعی و بازماندگان غیرواقعی را پیش می‌کشند. به این معنی که هر سال عده‌ای از دانش‌آموزان که باید آموزش اجباری را پشت سر بگذارند، از ثبت‌نام باز می‌مانند، اما علاوه بر این، عده‌ای از دانش‌آموزان که ثبت‌نام کرده‌اند، غیبت‌های زیادی دارند یا در امتحان‌ها حاضر نمی‌شوند و مجبور به تکرار پایه می‌شوند و از این دست که این هم نوعی از بازماندگی از تحصیل است که باید به آن توجه شود. اما اعداد قابل اتکایی در مورد آن وجود ندارد.»

با افزایش سن، خروج از مدرسه بیشتر می‌شود

به هر حال، با همین اعداد موجود هم، بیش از 900 هزار نفر در حال حاضر واجد ورود به سیستم آموزش دولتی هستند که بیرون از این سیستم باقی مانده‌اند، عده‌ای هم مانند امیرحسین، عماد و مرتضی هستند که در دوران تحصیلات متوسطه مدرسه را ترک می‌کنند. تحقیقات مرکز پژوهش‌های مجلس نشان می‌دهد در حالی که آمار بازماندگی از تحصیل در تحصیلات ابتدایی شامل حدود 10 درصد از دانش‌آموزان می‌شود، با ورود به مقطع متوسطه و سال‌های بالاتر تحصیل، از تعداد دانش‌آموزانی که باید در مدارس ثبت‌نام کنند، کم می‌شود. یعنی افزایش سن، رابطه مستقیمی با ترک تحصیل و افزایش ترک مدرسه دارد.

اگر در سنین پایین‌تر بچه‌ها به دلیل ناتوانی پدر و مادر از تامین هزینه‌های تحصیل از مدرسه رفتن باز می‌مانند، در سنین بالاتر، مثل ماجرای امیرحسین و عماد و مرتضی، بچه‌ها یا به دلیل اینکه باید کار کنند و برای خانواده پول دربیاورند از تحصیل باز می‌مانند یا اگر دختر باشند، به دلیل ازدواج زودهنگام از ادامه تحصیل محروم می‌شوند.

آمار بازماندگی از تحصیل در سال‌های اخیر هر چند با افت‌هایی هم همراه بوده، اما در یک نگاه کلی رو به افزایش بوده است، در حالی که گزارش مرکز پژوهش‌های مجلس می‌گوید در سال 95، تعداد 778 هزار کودک بازمانده از تحصیل در کشور وجود داشته است. این عدد در سال 1400 به 911 هزار نفر رسیده است. بررسی داده‌های مرکز آمار ایران نشان می‌دهد که سال تحصیلی ۱۴۰۱-۱۴۰۲ در مقاطع تحصیلی مختلف به ۹۲۹ هزار و ۷۹۸ نفر رسیده است.

با نگاهی به افزایش جمعیت دانش‌آموزی در سال‌های مختلف روشن می‌شود که آمار بازماندگی از تحصیل در مجموع تغییرات آنچنانی نداشته است. وقتی جمعیت دانش‌آموزی از حدود 12 میلیون نفر در آغاز دولت روحانی به حدود 18 میلیون نفر در پایان آن دولت رسیده است، رشد عددی آمار بازماندگان از تحصیل غیرقابل تصور نیست. پوشش تحصیلات ابتدایی در کشور حدود 90 درصد است، در دوره‌هایی ممکن است این عدد کاهشی را تجربه کند که جبران آن چندان سخت نیست، اما افزایش پوشش تحصیلات ابتدایی به بالای 90 درصد به دلیل مسائل آن 10 درصدی که به سیستم آموزش و پرورش وارد نمی‌شوند، بسیار سخت است. هر چند عدم ورود دانش‌آموزان به تحصیلات ابتدایی، بحرانی است که توجه بسیاری را جلب می‌کند. خروج از سیستم آموزش و پرورش بدون پایان تحصیلات، مشکل جدی‌تری است.

سال گذشته، ۱۵ تا ۱۷ ساله‌ها بیشترین جمعیت بازماندگان از تحصیل را داشته‌اند. خروج از سیستم آموزش و پرورش با پایان تحصیلات ابتدایی به معنی تولید نیروی کار غیرماهر است، چراکه حتی ورود به دوره‌های فنی و حرفه‌ای هم نیازمند تمام کردن دوره متوسطه اول است. با چنین شرایطی خروج دانش‌آموزان از آموزش و پرورش بدون گرفتن دیپلم، ورود آنها به بازار کار نیروهای نیمه ماهر و ماهر را سخت‌تر می‌کند. همچنین باید در نظر داشت که مرگ و میر مادر و نوزاد در مواردی که مادر خودش کودک است بیشتر است. به دنیا آوردن نوزادان دارای معلولیت یا مشکلات ژنتیکی در مادرانی که سواد کمتری دارند و فقیرتر هستند، شایع‌تر است. چرخه بازتولید فقر در میان فقرا و سخت‌تر کردن مسیر خروج آنها از تله.

فقط مرزها نیست، قلب شهرها هم پرخطر است

مساله دیگری که در مورد بازماندگی از تحصیل و همین طور ترک تحصیل وجود دارد، مساله پراکندگی جغرافیایی بازماندگی و ترک تحصیل است. در اواخر دولت اول آقای روحانی، وزارت آموزش و پرورش در همکاری با بهزیستی گروه‌هایی را تشکیل داده بود که در روستاها و شهرهای کوچک می‌گشتند و دانش‌آموزان بازمانده از تحصیل را شناسایی می‌کردند، علت بازماندگی از تحصیل آنها را جویا می‌شدند و با همکاری بهزیستی آن را برطرف می‌کردند تا دانش‌آموزان را به تحصیل ابتدایی وارد کنند.

صمد نوروزیان، کارشناس آموزش و پرورش در این مورد به «اعتماد» می‌گوید: «در آن دوران این برنامه بسیار موثر بود، به خصوص وقتی که از بازماندگی از تحصیل در شهرهای کوچک و روستاها حرف می‌زنیم که جابه‌جایی مردم اندک است، با چنین گروه‌هایی می‌توان تا حدودی از ابعداد مشکل کم کرد. این طرح هم بسیار موفق بود تا اینکه کرونا از راه رسید که هم منجر به ضعیف شدن آن طرح شد و هم به میزان دانش‌آموزان بازمانده از تحصیل اضافه کرد.

تا قبل از آن اگر برای برگرداندن بچه‌ها به مدرسه، یک کیف یا لباس و چیزهایی از این دست لازم بود، در دوران کرونا برای برگرداندن بچه‌ها به مدرسه به ابزارهای بسیار گران‌تری احتیاج پیدا شد که کار را سخت می‌کرد. علاوه بر این، با بدتر شدن اوضاع اقتصادی مردم در طول دوران کرونا، بازماندگی از تحصیل به خصوص در مقاطع بالاتر بیشتر شد. همزمان باید به خاطر داشته باشیم که آن چیزی که به آن بازماندگی از تحصیل پنهان می‌گوییم، یعنی اینکه بچه‌ها ثبت‌نام می‌کنند، اما در کلاس درس حاضر نمی‌شوند یا امتحان نمی‌دهند، در دوران کرونا بیشتر دیده شد.

این مساله جالب توجه است که آمار کلی غیبت در کلاس‌های درس در دوران کرونا بیشتر شد، اما همزمان سطح نمره‌های بچه‌ها هم بالاتر آمد که نشان می‌دهد به همان میزان که غیبت بیشتر شد، سهل‌گیری در مورد نمره‌دهی هم افزایش پیدا کرد و این از مشکلات دیگری است که کمتر به آن توجه شده است. اما بعد از دوران کرونا، شاهد این مساله هستیم که ترک تحصیل یا بازماندگی از تحصیل در مناطق شهری هم افزایش پیدا کرده است.

وقتی در شهرهای کوچک یا روستاها بچه‌ها از مدرسه باز می‌مانند یا به مدرسه برنمی‌گردند، پیدا کردن آنها و جویا شدن اینکه چرا به مدرسه نیامده‌اند، راحت‌تر است تا وقتی بچه‌ها در شهرها ترک تحصیل می‌کنند، چون در شهرها جابه‌جایی مردم بیشتر است، ردگیری دانش‌آموزانی که به مدرسه نیامده‌اند هم بیشتر است. به‌طور کلی آن طرحی که دولت آقای روحانی اجرا می‌کرد نیاز به یک پایگاه داده‌های کامل و عظیم دارد که بتوان از روی آن آدرس هر بچه‌ای را که از تحصیل دور مانده است، پیدا کرد و به خصوص در شهرها چنین پایگاه داده‌هایی وجود ندارد.»

سال تحصیلی گذشته، جمعیت ۱۵ تا ۱۷ ساله‌ها، سه میلیون و ۵۵۲ هزار و ۸۸۹ نفر بود. از این میان، ۵۵۶ هزار و ۹۹۴ نفر از آنها از تحصیل بازماندند. ۲۹۵ هزار و ۱۰۱ نفر از بازماندگان از تحصیل در این مقطع را پسران و مابقی را دختران تشکیل می‌دهند. جمعیت در سن مقطع متوسطه اول یعنی ۱۲ تا ۱۴ ساله‌ها در سال تحصیلی گذشته، سه میلیون و ۹۸۰ هزار و ۸۳۷ نفر بود.

از این میان، ۱۹۷ هزار و ۶۹۰ نفر از آنها از تحصیل بازماندند. حدود ۹۸ هزار نفر از بازماندگان از تحصیل در این مقطع را پسران و حدود ۹۹ هزار نفر را هم دختران تشکیل می‌دهند. همچنین جمعیت کودکان ۶ تا ۱۱ سال در سال تحصیلی گذشته، ۹ میلیون و ۸۶ هزار و ۸۰۵ نفر بود. از این میان، ۹۶ هزار و ۲۰۲ نفر از پسران و ۷۸ هزار و ۹۱۲ نفر از دختران از تحصیل بازماندند. یعنی در مجموع ۱۷۵ هزار و ۱۱۴ نفر از کودکان ۶ تا ۱۱ بیرون از مدرسه هستند.

همه راه‌ها به اقتصاد سیاسی ختم می‌شود

آمارها نشان می‌دهد بازماندگی و ترک تحصیل با میزان توسعه‌یافتگی و نقشه فقر کشور هماهنگی دارد. استان‌هایی که از نظر اقتصادی توسعه کمتری را تجربه کرده‌اند، در صدر استان‌های درگیر بازماندگی و ترک تحصیل هستند. گزارش مرکز پژوهش‌های مجلس می‌گوید پنج استان سیستان و بلوچستان، خراسان رضوی، تهران، خوزستان و آذربایجان غربی دارای بیشترین فراوانی مطلق بازماندگان از تحصیل هستند. همچنین استان‌های سیستان و بلوچستان، خراسان رضوی، خوزستان، آذربایجان غربی و کرمان نیز به ترتیب دارای بیشترین آمار تارکان از تحصیل در سال ۱۴۰1-۱۴۰0 هستند.

با این وجود نباید تصور کرد که استان‌هایی که از نظر اقتصادی و توسعه‌یافتگی در موقعیت بهتری هستند، درگیر بازماندگی و ترک تحصیل نیستند. تمام خانواده‌هایی که در معرض فقر قرار دارند، شانس سقوط در بازماندگی و ترک تحصیل فرزندان‌شان را دارند. نه تنها به این دلیل که به کسب درآمد فرزندان‌شان نیاز دارند، بلکه و علاوه بر این به آن دلیل که امکان فراهم کردن فضای مناسب تحصیل برای فرزندان‌شان را ندارند.

بحران آموزش و پرورش به بازماندگی بیشتر و ترک تحصیل بیشتر، می‌تواند به یک بحران ملی تبدیل شود. جامعه کم‌سواد در تشخیص و دفاع از منافع خودش ناتوان است و به سادگی اسیر بحران‌های اجتماعی مانند بزهکاری و جرم یا بحران‌های اخلاقی مانند دیگری‌ستیزی و پیروی کورکورانه خواهد شد. دلسوزی برای فردای ایران، دلسوزی برای امروز بچه‌های ایران است. 

source

توسط visitmag.ir