ماجرا از آنجایی شروع شد که در همین اواخر مرداد، یک روز وقتی وارد کانال خبرگزاری پانای قم شدیم، متوجه پیامی از سوی مدیر خبرگزاری در استان شدیم که از سوی سازمان دانش آموزی استان قم برای تشویق دانش آموزخبرنگاران پر تلاش پانا اردویی در اردوگاه ملاصدرای شهر کهک تدارک دیده شده است.
راستش را بخواهید ما تا به حال به اردوگاه ملاصدرا نرفته بودیم و با یک تحقیق مختصر دانستیم که اردوگاه فوق به این دلیل نامش ملاصدرا است که خانه تاریخی صدرالمتالهین شیرازی معروف به ملاصدرا از بزرگان فلسفه اسلامی و از بزرگترین دانشمندان جهان در شهر کهک قرار دارد.
ملاصدرا در شیراز مکتب معروف خود را تدریس نمود، در آن زمان که بسیاری از فیلسوفان و متکلمان، از فلاسفه پیش از خود تقلید می نمودند، آراء نو او را به مسخره گرفتند و به دلیل در خطر دیدن موقعیت اجتماعی خود نزد دیگران به او توهین کردند. او مانند آنها رفتار نکرد ولی این فشارها باعث شد تا او از شیراز بصورت قهر بیرون و به شهر قم مهاجرت نماید و… »
ما خیلی علاقه داشتیم از این اردوگاه بازدید کنیم خلاصه پدر و مادر مهربانمان به سفر ما دو خواهر راضی شدند واین خیلی جای خوشحالی داشت. معمولا پدر و مادرها به سفر کردن بچه هایشان به بیرون شهر به سختی راضی می شوند و دوست دارند همه جا کنار بچه هایشان باشند
و اما بلاخره صبح روز موعود فرا رسید و ما دو نفر و دوستم به محل سازمان دانش آموزی واقع در اداره کل آموزش و پرورش قم رفتیم و مادران مان رضایتنامه امضا شده را تحویل دادند و کمی بعد، راه افتادیم.
داخل اتوبوس هوا به شدت گرم و طاقت فرسا بود جوری که مدام تشنه می شدیم، بخصوص آنکه بخاطر تاخیر چند نفری از بچه ها دیر تر راه افتادیم.
در راه مربی ها از برنامه های اردوگاه برایمان گفتند و اینکه قرار است در آنجا به سه گروه 10 نفره تقسیم شویم و بازی کنیم و تولید محتوا کنیم و از اردوگاه دیدن کنیم و….
در طول مسیر وقتی که گروه بندی ها انجام شد، با دوستانمان صحبت کردیم و برنامه ریزی های لازم را انجام دادیم تا بالاخره رسیدیم.
از اتوبوس که پیاده شدیم به همراه بچه ها و با راهنمایی های مدیر سازمان دانش آموزی قم (آقای دادمرزی) وارد محوطه شدیم. در ورودی اردوگاه بنر خوش آمد گویی نصب کرده بودند و یک حوضچه کوچکی هم بود که داخلش هندوانه های گرد با رنگ سبز راه راه غوطه ور بودند.
رو به روی حوضچه بوفه کوچی بود با انواع تنقلات که صف بچه ها جلوی این بوفه هیچوقت تمامی نداشت. دور تا دورمان را درختان و آلاچیق هایی احاطه کرده بود. داخل آلاچیق ها چند پشتی و فرش کوچک گذاشته بودند. بالای درخت ها لامپ های رنگی روشن بود. ابتدا تصور می کردیم که قرار است در فضای رویایی داخل این آلاچیق ها باشیم اما بزودی برای استراحت به خانه قدیمی که با فضایی سنتی و نوستالژیک چیدمان شده بود، راهنمایی شدیم.
آن خانه حس خیلی خوبی داشت، درهای اتاق ها قدیمی و سبز رنگ بود و تا دلت بخواهد پنجره داشت. دیوار هایش سبزآبی پرنگ بود، اتاق دومی کوچکتر از اولی بود و یک شومینه کوچکی هم زیر طاقچه اتاق قرار داشت و روی طاقچه یک آینه تقریبا بزرگ که حاشیه های دورش طلایی بود قرار گرفته بود و در کنار آینه ها دو گلدان با جا گلدانی آبی رنگ بود.
خلاصه هرکدام از بچه به یک سو رفتند و وسایل شان را گذاشتند، ما در گروه مان اول قرار شد که از اردوگاه بازدید کنیم و باید در هنگام بازدید تولید محتوا هم می کردیم یعنی عکس و فیلم می گرفتیم.
با سه نفر از بچه های پانا مصاحبه گرفتیم و از خود اردوگاه هم عکس و فیلم تهیه کردیم، مطلع شدیم که مدیر کل آموزش و پرورش استان هم به اردوگاه آمده اند، از ایشان هم مصاحبه گرفتیم و درباره برنامههایی که برای دانش آموزان دارند، پرسیدیم.
بعداز مصاحبه ها و کمی استراحت با هم گروهی های خودمان، والیبال و وسطی بازی کردیم و حسابی از بازی و طبیعت اردوگاه لذت بردیم.
بعد از شرکت در نماز جماعت و صرف ناهار، با آقای بمانی مدیر خبرگزاری پانا استان، کمی در مورد تدوین کلیپ ها و آموزش خبرنگاری و نکات مهم خبری گفتگو کردیم و نتیجه گفتگو هم بسیار آموزنده و عالی بود؛ ایشان هم ضمن تشکر از حضور بچه های فعال پانا، مطالب کلی را پیرامون خبرگزاری بیان کردند.
حالا که آخر اردو رسیده بود، بچه ها خسته و منتظر اتوبوس بودند و این خستگی و کمی هم تشنگی با برش کردن هندوانه های داخل حوضچه، برطرف شد و سوار اتوبوس شدیم و به سمت قم حرکت کردیم.
هنوز فاصله زیادی از اردوگاه دور نشده بودیم که اتوبوس در محلی به نام مجموعه گردشگری «سرزمین زنبورها» واقع در کمربندی کهک، توقف کرد.
با اینکه خسته بودیم و گوشی هایمان هم شارژ نداشت، ولی وقتی وارد فضای خنک و خوش آب و رنگ آنجا شدیم، حسابی شارژ شدیم.
خانم راهنمایی در آنجا ویدئوی کوتاهی درباره اطلاعات زنبورها نشان دادند، سپس از قسمت های مختلف مجموعه و کندوها و خانه های 6 ضلعی زنبورها دیدن کردیم و کمی هم عسل ناب نوش جان کردیم، بعد هم لباس های مخصوصی پوشیدیم و وارد محوطه نگه داری زنبورها و کندو ها شدیم.
خلاصه، اردو را با کلی برنامه آموزشی، تفریحی، علمی و خبری به پایان رساندیم و بخصوص لطف خدا را، هم در محوطه اردوگاهی با آن همه درخت و نم نم باران و هوای ابری و هم حکمت الهی در شگفتی های زنبور عسل، به زیبایی مشاهده کردیم.
source