به گزارش سلامت نیوز، زهره گردان در ضمیمه جامعه امروز روزنامه اطلاعات نوشت: «من یک چپدستم. در مقطع کارشناسی ارشد دانشگاه شهید چمران اهواز تحصیل میکنم.
با این که هفت دانشجو بیشتر سرِ کلاسمان حضور ندارد، اما مسئولان دانشگاه هیچگونه صندلی مناسبی برای یک دانشجوی چپدست مثل من در نظر نگرفتهاند.
در طول مدت تحصیلم، هم در مقطع کارشناسی و هم کارشناسی ارشد و البته دوره طولانیمدت مدرسه، همواره با مشکل نبود صندلی مناسب مواجه بودم. خیلی اوقات مجبور میشوم جزوههایم را روی دسته راست صندلی بگذارم و خودم را به سختی به سمت راست خم کنم تا جملهای بنویسم.
گاهی به ناچار دفترها و کتابها را روی پاهایم میگذارم و به اجبار، گردنم را بیش از حد خم میکنم. همه دوره تحصیلم به همین منوال گذشته و باعث شده است از تحصیل آنگونه که باید لذت نبرم. حتی احساس می کنم به دلیل خم شدنهای بسیار، تا حدی دچار قوز گردن شده ام.»
اینها بخشی از خاطرات تحصیلی احسان عباسپور، دانشجوی ارشد فیزیک است. او که همزمان به حرفه دبیری مشغول است، از اقلیت دانشآموزان چپدست برایمان میگوید: «وقتی برای تدریس به مدرسه میروم، دلم برای دانش آموزان چپدست میسوزد. سادهترین نیازهای آنها به دیدِ مسئولانی که اغلب راستدست هستند، نمیآید و این مرا آزرده خاطر میکند.»
وی حس خود را نسبت به چپدستی اینگونه توصیف میکند: «با وجود همه این مشکلات، بودن در اقلیت برایم لذتبخش است، از طرفی میدانم نیمکره راست مغز چپ دستها فعالتر است و به این دلیل آنان در انجام کارهای هنری موفق عمل میکنند. این که در کنار درس و دانشگاه، دستی هم در هنر دارم شاید به دلیل چپدست بودنم باشد.»
از این دانشجوی چپدست میپرسم که آیا میداند انجمنی به نام چپدستهای ایران وجود دارد؟ اظهار بیاطلاعی میکند.
محمدتیام نوروزی، کودک چپدستی که امسال کلاس پنجم را تمام کرده است، با چپدست بودن مشکلی ندارد، فقط میگوید که گاهی برای نشستن روی نیمکت کلاس اذیت میشود، چون دستی که با آن مینویسد با دست کنار دستیاش برخورد میکند؛ به خصوص وقتی سهنفره روی نیمکت مینشینند و معمولا معلم نسبت به این موضوع بیتوجه است.
مادرش تعریف میکند که محمدتیام از همان ابتدا با دست چپ، مدادرنگی به دست میگرفت و ورقهای کاغذ را خط خطی میکرد، قاشق را هم با دست چپ به دهان نزدیک میکرد و غذا میخورد، از آنجا بود که فهمید پسرش چپدست است.
وی در پاسخ به این پرسش که آیا اصراری برای راستدست کردن فرزندش داشته است یا خیر، میگوید: «به هیچ وجه. من در یک خانواده تقریبا چپدست متولد شدم. خواهر و برادرم هر دو چپدست هستند و میدانم ژنتیک در این موضوع دخالت دارد و نباید یک کودک چپدست را به اجبار راستدست کرد.»
پروانه بندپی هم یک چپدست است. او میگوید: «سال 1376 در زمان کنکور، گزینه مربوط به چپدست بودن را علامت زده بودم، اما هیچ صندلی با دسته چپ در سالن وجود نداشت و تمام ساعات طولانیمدت کنکور را روی دسته راست خم شدم و پاسخها را تیک زدم.»
بندپی که خود روزنامهنگار است، میگوید: «موس رایانه هم مناسب یک چپدست طرحریزی نشده و به اجبار از دست راستم برای حرکت دادن آن و کلیککردن استفاده میکنم. اوایل، این کار برایم دشوار بود، اما به مرور عادی شد.»
چالش استفاده از ابزار
مشکلات چپدستها صرفا به نبود صندلی مناسب برای آنان در مدرسه و دانشگاه ختم نمیشود. بندپی میگوید: «سختترین کار برای ما چپدستها کار کردن با قیچی است. بچه که بودم، اطرافیان به من برچسبِ دست و پا چلفتی میزدند و میگفتند تو هنوز کار کردن با یک قیچی ساده را بلد نیستی، در حالی که سوراخهای قیچی مخصوص راستدستها طراحی شده و در واقع ابزار مناسب من وجود نداشت، نه این که من کمهوش باشم. استفاده از چاقو و کارد میوهخوری هم برای ما چپدستها دشوار است.»
وقتی از او میپرسم پس چطور میوه را پوست میکنی، به شوخی میگوید «میوه را پوست نمیکنم، گاز میزنم»، اما بعد به صورت جدی ادامه میدهد: «واقعا میوه را به سختی پوست میکنم و گاهی برای این کار چند کارد میوهخوری را برمیدارم و امتحان میکنم، اما به هر صورت انسان، قدرت سازگاری بالایی برای هماهنگ شدن با شرایط پیرامونی خود دارد، حتی یک معلول هم خود را با محیطی که برای او مناسبسازی نشده است وفق میدهد، چه برسد به ما چپدستها.
من خود را برای زندگی در جامعه راستدستها منعطف میکنم، اما این موضوع نباید باعث نادیده گرفته شدن نیاز ما چپدستها شود. هر روز موقع درست کردن قهوه اذیت میشوم، چون سازنده قهوهجوش دستهدارِ من، یک راستدست بوده و لبه آن را به گونهای طراحی کرده است که شیر از سمت راست بیرون بیاید.»
وی به والدین امروزی توصیه میکند که حواسشان به دست غالب فرزندشان باشد و میگوید: «اگر متوجه شدید که فرزندتان چپدست است، تواناییهایش را به او یادآوری کنید و برای استفاده از ابزار و انطباق با شرایط محیطی به او مدد برسانید. معلمان مهد و مدرسه هم باید در این مسیر، همراهِ یک چپدست باشند. توجه به این موضوع، گاهی مسیر زندگی فرد را تغییر میدهد. مثلا اگر من از کار کردن با قیچی لذت میبردم، شاید به دوخت و دوز علاقهمند میشدم و شغل خیاطی را انتخاب میکردم.»
پروانه حس خود را نسبت به چپدست بودن اینگونه بیان میکند: «تا وقتی سنم کمتر بود، این موضوع برایم جذابیت بیشتری داشت. در مدرسه، همکلاسیهایم با تعجب و لبخند دورم جمع میشدند و میپرسیدند که چطور میتوانم با دستِ چپ بنویسم. باید اعتراف کنم که در اقلیت بودن، ذوق و شوق میآورد، اما به مرور که با مشکلات چپدستها در جامعه آشنا شدم، نگاه ِمتفاوت بودن، جای خود را به این نگاه عاقلانه که چپدستها باید با چالشهای بیشتری زندگی کنند داد.
مورد دیگر این که معمولا چپدستها به دنبال افرادی مثل خود هستند و با یافتن آنها خوشحال میشوند. اخیرا که متوجه شدم برادرزادهام چپدست است، خوشحال شدم و احساس شادی کردم.»
سؤال پایانی من از وی این است که آیا فکر میکند چپدستها باهوشتر از راست دستها هستند، میگوید: «نه لزوما، فقط چپدست بودن حس متفاوت و خوبی برای فرد دارد، همین.»
با یکی از دوستانِ هنرمندم، مشغول صحبت درباره چپدستها هستم. میگوید: «دوست داشتم چپدست باشم.» دلیلش را میپرسم. میگوید: «شنیدهام چپدستها باهوشترند.» میپرسم: «واقعا فکر میکنی این باور درست است؟»
او که خاله و دخترخاله و چندتن از اقوام و خویشانش چپدست هستند، اندکی تأمل میکند و میگوید: «نمیدانم، ولی خودم باهوشتر از برخی چپدستهای فامیل هستم.»
افرادِ دو دست
در این میان با افرادی هم مواجه هستیم که از هر دو دست برای انجام کارهایشان استفاده میکنند. کوکب فرزندی، 61ساله، بانویی است که با دست راست مینویسد، ولی مابقی کارهایش را با دست چپ انجام میدهد. خودش میگوید: «احساس میکنم کارهایی را که انجامشان به قدرت بیشتری نیاز دارد باید با دست چپ انجام دهم؛ کارهایی مثل بلند کردن وسیله، شستن ظرفها و بازکردن در قوطی. برخی کارها از جمله نوشتن را هم با دست راست انجام میدهم و این کاملا غیرارادی بود.»
اول تصور کردم شاید والدینش در سالهای کودکی وی، سماجت کردهاند تا با دست راست بنویسد، اما کوکب خانم میگوید والدینش، سواد آنچنانی نداشتند و در این موضوع دخیل نبودند. با این حال میدانیم داستان کودکان چپدست در سالهای نهچندان دور به مادرانی ختم میشد که با اخم و به اجبار، مداد از دست کودکِ چپدست خود میگرفتند و به دست راستش میدادند، مادرانی که هشدار میدادند نباید کارهای اصلی زندگی در کنترلِ دستِ چپ باشد. چپدست بودن به گونهای ایراد یا عیب محسوب میشد و از این موارد در جامعه کم نبوده و نیست.
احسان عباسپور، دبیر فیزیکی که ابتدای گزارش دربارهاش نوشتیم، عموی چپدستی دارد که صرفا با دست راست مینویسد. وی میگوید: «مادربزرگم، به اجبار دست نوشتن عمویم را تغییر داده است.»
دنیای چپدستها
خیلی از چپدستهای ایران نمیدانند انجمنی به نامشان در ایران ثبت شده است.
وقتی با دبیر انجمن چپدستهای ایران تماس میگیرم تا وقت مصاحبه را هماهنگ کنم، جای من و او به عنوان مصاحبهکننده و مصاحبهشونده تغییر میکند. اوست که از من میپرسد: «آیا شما چپدست هستید؟»
پاسخ میدهم: «خیر، ولی دوستان چپدست بسیاری دارم.»
میگوید: «چقدر دنیای چپدستها را میشناسید؟»
و این جمله در ذهنم زنگ میزند. در موعد مصاحبه، اولین پرسشم از سیدحسین حسینـی، دبیــر انجمـن چپدستهای ایران این است که دنیای چپدستها چه شکلی است و اساسا چه تفاوتی با دنیای ما راستدستها دارد؟
وی در ابتدا میگوید «خوشحالم که سؤالات کلیشهای نمیپرسید» و بعد ادامه میدهد: «این دو دنیا در ظاهر شاید تفاوتی با هم نداشته باشند، اما در باطن، اختلاف شگرفی با یکدیگر دارند. ما چپدستها در دنیایی زندگی میکنیم که برای راستدستها طراحی شده است.
قیچی، چاقو، کارتخوانها، صفحه کلید رایانه، جایگاه قرارگیری خودکارهای متصل به زنجیر، دکمه شاتر دوربین، دندهِ خودروها، دربازکنها و حتی دستههای بازی (پلیاستیشن) همگی مناسب راستدستهاست و ما اجبارا از آنها استفاده میکنیم.
اتفاقی که میافتد، بروز خلاقیت برای بهرهمندی از این ابزارهاست. درجهبندیهای خطکشها مناسب افراد راستدست است، یک چپدست باید این درجهها را برعکس کند تا بتواند از آن استفاده کند. تیغههای تراش برای راستدستها کارآمد است و منِ چپدست باید مداد را برعکس بچرخانم تا مدادم تراشیده شود. دیگر از صندلیهای کنکور نگویم، منِ چپدست باید بدنم را 90 درجه بچرخانم تا بتوانم سؤالات امتحانی را پاسخ بدهم، برای همین اغلب چپدستها بعد از جلسه کنکور تا چند روز از کمردرد رنج میبرند. دنیای ما ناخواسته با ابتکار آمیخته شده است و این موضوع، عضله نوآوریمان را قوی میکند.»
وی در ادامه به سیستم مغز هر انسان اشاره میکند و میگوید: «این سیستم طوری طراحی شده است که اگر شما راستدست باشید، نیم کره چپتان فعالتر میشود و اگر چپدست باشید، نیم کره راستتان. حال چپدستی که مجبور میشود از ابزار راستدستها استفاده کند، هر دو نیم کره مغزش پُرکار است.
گزارهای که میگوید چپدستها باهوشتر هستند، گزارهای کاملا علمی است، چون آنان ناخواسته از هر دو دست و هر دو نیم کره مغزشان کار میکشند. اصلا دلیل این که متخصصان نورولوژی از راستدستها میخواهند در طول روز برخی کارهای روزانه مثل مسواک زدن را با دست چپ انجام بدهند این است که با فعال کردن هر دو نیم کره مغز، فرد را از روزمرگی و عادت خارج کنند تا ذهنش دچار زنگ زدگی نشود.»
به گفته دبیر انجمن، تصور هندسی چپدستها از جهان اطراف، با تصور راستدستها متفاوت است. وی میگوید: «شما به عنوان یک فرد راستدست برای نگارش یک مطلب، کاغذ را روبهروی خود میگذارید و به صورت افقی مینویسید، اما منِ چپدست، کاغذ یا دستم را 90 درجه میچرخانم و در واقع به صورت عمودی مینویسم. همچنین تحقیقات نشان داده است که چپدستها در رشتههای ورزشی که حریف مقابل دارند، رشتههایی مثل بوکس، شمشیربازی، هندبال و بسکتبال، موفقتر عمل میکنند، چون نقاطی را هدف قرار میدهند که حریف انتظارش را ندارد.»
چپدستی، نقص یا امتیاز؟
به گفته حسینی، دبیر انجمن چپدستها، ژنتیک عامل مؤثری در چپدست شدن کودک است. اگر والدین هر دو چپدست باشند، 50 درصد و اگر یکی از والدین چپدست باشد، 15 درصد احتمال دارد فرزند چپدست شود. همچنین مادرانی که در سنین بالای 35 سال باردار میشوند و مادرانی که در دوره بارداری استرس زیادی را تحمل میکنند، بیشتر احتمال دارد فرزندان چپدست به دنیا بیاورند.
در میان دانشمندان علم نورولوژی، این که چپدستی یک نقص محسوب میشود یا امتیاز، جای بحث دارد؛ برخی آن را ایراد میدانند و برخی امتیاز. اگر چه این موضوع میان عموم مردم یک امتیاز به حساب میآید و این خرافه که چپدستها شوم هستند، حداقل در ایران از بین رفته است. وی البته اشاره میکند که هنوز در مناطق دورافتاده ایران، رگههایی از این خرافات وجود دارد.
جالب آن که کلمه چپدست در بسیاری از کشورهای دنیا بار منفی دارد و ما در این زمینه پیشرفتهتر هستیم. چپدست را که به انگلیسی سرچ کنید، متوجه میشوید به کسانی مثل دزدان و سارقان، چپدست میگویند یا در کشورهایی مانند بنگلادش، اندونزی و مالزی، اگر کسی با دست چپ کار کند القابی مانند شیطان به او میدهند، اما در کشور ما خوشبختانه چنین دیدگاهی وجود ندارد.
دبیر انجمن چپدستهای ایران تأکید میکند که راستدست کردنِ کودکِ چپدست، کاری اشتباه و خطرناک است و میگوید:«این اقدامِ والدین باعث میشود عصبهای دو نیم کره به درستی عمل نکند، به مرور کودک، خود را در انجام کارها ناموفق میبیند، دچار سرخوردگی و کلافگی شده و گاهی این ناکامی به لکنت زبان بدل میشود.
اخیرا مادری درباره پسر دهسالهاش با من صحبت میکرد، میگفت پسرش کشتیگیر است و به دلیلِ چپدست بودن، گارد چپ میگیرد، در واقع معکوس عمل میکند. مربی چون درباره تفاوت چپدستها با راستدستها آگاهی ندارد، با تأکید فراوان از شاگرد میخواهد که گارد راست بگیرد، در واقع کاری را از پسر میخواهد که در انجام آن ناموفق است و همین عامل، به مرور سبب عصبانیت و دلزدگی شاگرد از این رشته ورزشی شده است. من برای حل مشکل از مادر خواستم استادی را برای پسرش انتخاب کند که چپدست باشد. گاهی ما با انجام اشتباهات بسیار پیش پا افتاده، یک فرد را در مسیر بروز استعدادش از پیشرفت بازمیداریم و ناامید میکنیم.»
اقتصادِ چپدستی
چرا انجمن چپدستها آنچنان که باید و شاید، شناختهشده نیست و این انجمن چه اقدامات مفیدی برای دستهای در اقلیت انجام داده است؟ حسینی، دبیر انجمن، مشکلات مالی را دلیل اصلی ناشناخته ماندن انجمن میداند و میگوید: «ایدههای بسیاری برای حل مشکلات چپدستها در سر میپرورانیم که اگر از نظر مالی حمایت شویم، قطعا به ظهور خواهد رسید. خاطرم هست چند سال پیش در یکی از سفرهایم به خارج از کشور، تعدادی از لوازم التحریر مخصوص چپدستها را با خودم به ایران آوردم. بیش از تصورم مورد استقبال قرار گرفت.
ما هماکنون در زمینه اقتصادِ چپدستی ناکارآمد هستیم. سرمایهداران میتوانند و باید در زمینه تولید و واردات لوازمالتحریر و سایر ابزار موردنیاز چپدستها در حوزه خیاطی، آرایشگری، نوشتافزار و دندانپزشکی فعال شوند. این اقدامات، هم احتیاجات چپدستها را تأمین میکند و هم اقتصاد این بخش را رونق میدهد. همچنین برگزاری نمایشگاههای مد و لباسِ چپدستها از ضروریات است.»
میپرسم که طراحان در زمینه مد و لباس، دقیقا چه کارهایی میتوانند انجام دهند؟ وی میگوید: «طراحی برچسبی روی آستین لباس که نشاندهنده چپدست بودن یک فرد باشد به خصوص برای لباس سلبریتیها میتواند توجه افکار عمومی را به سمت چپدستها سوق دهد.»
به اعتقاد حسینی، دلیل آن که ما در حوزه اقتصاد چپدستی، هیچ فعالیتی نداریم این است که مسئولان بلندپایه با مقوله گفتمان چپدستی نامأنوس هستند، چرا که اکثریت تصمیمگیران کشوری، راستدستند و بینشی نسبت به نیازهای این گروه ندارند.
وی میگوید: «مشاهده میکنید که در حوزه اشتغال، بیشتر کشورهای دنیا بیمههایی را برای اقشار مختلف کشورشان تعریف میکنند؛ بیمههایی مثل کارگری، زنان خانهدار و مشاغل آزاد.
در ایران، هشت میلیون چپدست زندگی میکنند، چرا نباید بیمه مخصوص چپدستها را به تصویب برسانیم؟ انجمن چپدست های آلمان، قانونی را به تصویب رسانده است که در صورت وجود کارگر چپدست، کارفرما را ملزم میکند ابزار متناسب با نیاز وی را فراهم کند و در صورت مهیا نبودن این ابزار و وقوع حادثه، بیمه ملزم به پرداخت خسارت آن خواهد بود. »
وی درباره این که انجمن چپدستها چه تلاشهایی در حوزه قانونگذاری انجام داده است، میگوید: «ما تریبونی برای شنیده شدن صدایمان نداریم. مرداد ماه که بگذرد و از روز جهانی چپدستها که عبور کنیم، فراموش میشویم. توجه داشته باشید که انجمن چپدستهای آلمان، قدمتی حدود ۵۰ ساله دارد و ما قدمتی 10 ساله. مشکلات دیگری هم در حوزه قانونگذاری و البته اجرای آن وجود دارد و این موضوع، فرآیندی پیچیده است.»
درباره دیگر اقدامات انجمن میپرسم. میگوید: «قبل از کرونا، دو سه سال در روزی که متعلق به چپدستهاست، جشن خوبی برایشان برگزار کردیم. موفق شدیم آنان را دور هم جمع کنیم و اوقات خوشی را برایشان رقم بزنیم. با آمدن کرونا و بعد هم ایام محرم و صفر، این جشنها لغو شد، اما امیدوارم در سالهای آینده در این زمینه فعال شویم.»
حسینی تعداد اعضای انجمن را حدود پنجهزار نفر ذکر میکند و میگوید: «این انجمن در سال 1394 برای گردهمایی چپ دست های ایران تشکیل شد تا با انجام اقداماتی، به حمایت از این قشر در ایران بپردازد. در همان سال و بعد از صدور اعلامیه تأسیس، انجمن با هدف تجمیع چپدست ها و کشف و پرورش استعدادهای آنان فعالیت خود را آغاز کرد.
در این سالها تلاش کردیم که ۱۳ آگوست به عنوان روز جهانی چپدست ها در تقویم ملی کشور ثبت شود، به این منظور مکاتباتی با شورای فرهنگ عمومی کشور صورت گرفت و اخیرا هم پیگیریهایی انجام شده است.»
***
این که با کدام دستتان مینویسید شاید در نگاه اول خیلی مهم نباشد، اما چرا دستهایی که در اقلیت هستند، باید در دنیایی زندگی کنند که فقط برای راستدستها ساخته شده است؟ چپدستها که به طور میانگین 12 درصد از جمعیت جهان را تشکیل میدهند از مشکلاتی رنج میبرند که به راحتی میتوان آنها را حل کرد. 22 مرداد، روز جهانی چپدستها، فرصت مناسبی است تا چالشهای این گروه را از نزدیک موشکافی کرده و با توجه به آنها زندگی را برایشان آسانتر کنیم.