به گزارش تحریریه، درگیری اسرائیل و فلسطین در سالهای اخیر با ظهور شبکههای اجتماعی ابعاد جدیدی به خود گرفته است، زیرا هر دو طرف از این ابزارها برای مبارزه شدید برای کنترل روایت و افکار عمومی در سراسر جهان استفاده کردهاند. این امر بر سیاست بینالمللی پیرامون مناقشه و بر نحوه نگاه و مدیریت جهان به تنشهای جاری تأثیر گذاشته است.
شبکههای اجتماعی مانند تیکتاک، اینستاگرام و توییتر، با شکلدهی افکار عمومی در سطح جهانی به میادین اصلی نبرد برای تسلط روایتها تبدیل شدهاند. درحالیکه رسانههای اجتماعی صداها را بلند کرده و بیعدالتیها را برجسته کردهاند، اطلاعات نادرست را هم منتشر کرده و شکافها را افزایش دادهاند.
این مقاله اینگونه بحث میکند که رسانههای اجتماعی تأثیری دوگانه بر درگیری اسرائیل و فلسطین دارند هم تهدیدکننده و هم مفید و فرصتساز هستند، موانع بزرگی را ایجاد میکنند و همچنین منبعی برای امید هستند.
نظریه لیبرالیسم یک نقطهنظر آلترناتیو در مورد اهمیت رسانههای اجتماعی در مبارزه با نسلکشی در فلسطین ارائه میدهد. لیبرالها تأکید میکنند که همکاری، نهادهای چندجانبه و پیشبرد آرمانهای دموکراتیک برای مبارزه با چالشهای امنیت بینالمللی بسیار مهم است. رسانههای اجتماعی ارتباطات و گفتمان فرامرزی را در بین افراد تسهیل میکند که فراتر از روابط متعارف قدرت است.
یکی از تأثیرات مثبت مهم رسانههای اجتماعی پتانسیل آن برای افزایش آگاهی بینالمللی از بحران است. در جریان جنگ سال ۲۰۲۳، رسانههای اجتماعی مملو از تصاویر و ویدئوهای ارسالی از سوی روزنامهنگاران فلسطینی بود که تصاویر فوری از درگیری و رنجی که فلسطینیها متحمل میشدند را منتشر میکردند. داستانها و تجارب شخصی که در شبکههای اجتماعی به اشتراک گذاشته میشد هم قدرتمند بودند.
هشتگهایی مانند فلسطین آزاد به فریادهای تظاهراتکنندگان تبدیل شدند و میلیونها نفر را بسیج کرد تا اطلاعات خود را به اشتراک بگذارند. این نشان میدهد که چگونه میتوان از شبکههای اجتماعی بهعنوان پلتفرمی برای ترویج مدارا، تشویق ارتباطات فرامرزی و رد روایتهای افراطی از طریق دیپلماسی دیجیتال استفاده کرد.
در مقابل، نظریه واقعگرایی رسانههای اجتماعی را ابزاری برای انتشار اطلاعات نادرست میداند. این نشان میدهد که هدف بقا و قدرتجویی است و در این زمینه، نسلکشی در فلسطین را میتوان بهعنوان نئورئالیسم طبقهبندی کرد، جایی که اسرائیل برای زندهماندن و نشاندادن قدرت دست به هر کاری میزند. دولتها برای بهدستآوردن قدرت به مقابله با سایر دولتها خواهند رفت، حتی اگر به معنای رفتار ظالمانه باشد.
رسانههای اجتماعی سلاحی در جنگ عصر اطلاعات هستند که بهسرعت اطلاعاتی را منتشر میکنند که ادراکات را به شیوههایی غیر همسو با واقعیت شکل میدهند. بهعنوانمثال، رباتها پیامهای تبلیغاتی را تقویت میکنند و الگوریتمهای رسانههای اجتماعی را مجبور میکنند تا آنها را بهعنوان موضوعات پرطرفدار شناسایی کنند.
در نتیجه رسانههای اجتماعی میتوانند شکافها را عمیقتر کنند و انسانها را از ماهیت انسانی خود دور کنند، اما در همان حین فرصت ویژهای برای ترویج صلح هم فراهم میکنند.
الگوریتمهای شبکههای اجتماعی اغلب محتوای تفرقهانگیز را تشویق، نظرات تثبیت شده را تقویت و امکان سازش و مصالحه را محدود میکنند. این اختلافات ریشهای در مناقشه اسرائیل و فلسطین دیده میشود، جایی که تبادلات رسانههای اجتماعی فاقد پیچیدگی لازم برای بحثهای پربار است. با وجود این چالشها، رسانههای اجتماعی میتوانند بهعنوان ابزاری برای آشتی عمل کنند.
روزنامهنگاران فلسطینی با موفقیت از شبکههای اجتماعی برای پیشبرد وحدت و صلح استفاده کردهاند؛ بنابراین، رسانههای اجتماعی نقش مهمی در مناقشه اسرائیل و فلسطین ایفا میکنند، هم درگیریها را گسترش میدهند و هم زمینهها برای صلح را فراهم میکنند. طبیعتاً، تأثیر رسانههای اجتماعی نیاز به رویکردی جامع را برجسته میکند که صداقت، همدلی و تعامل مثبت را در اولویت قرار میدهد. استفاده مسئولانه از این شبکهها ضروری است؛ زیرا دیپلماسی دیجیتال برای ایجاد تفاهم و حمایت از حلوفصل طولانی مناقشه توسعه مییابد.
منبع: مدرن دیپلماسی/دیپلماسی ایرانی
پایان/