می‌دانیم که یک نوشته، کار دشواری برای ترساندن خوانندگان خود دارد. ولی با این وجود نویسندگان ماهر و زبردستی در تاریخ ادبیات بوده‌اند که با پدید آوردن شخصیت‌های ترسناکی در قالب داستان‌ها و رمان‌ها، باعث وحشت خوانندگان شده‌اند. این شخصیت‌های ترسناک نه تنها در ذهن مخاطبان مانده‌اند بلکه باعث الهام دیگر نویسندگان و پدیدآورندگان در خلق دیگر روایت‌ها و شخصیت‌های وحشتناک شده‌اند. با این بهانه، در این نوشتار به سراغ ترسناک‌ترین شخصیت‌های دنیای داستان‌ها می‌رویم که هم ماندگار و الهام‌انگیز هستند هم خوفناک و وحشت‌آور.


مورگوث

داستان ارباب حلقه‌ها به خوانندگان سائورون را معرفی می‌کند. ارباب تاریکی که همه‌ی سرزمین میانه را به وحشت می‌اندازد. حتی وجود بی‌کالبد سائورون نیز کافی‌ست تا ارتش‌های تاریک در کنار هم قرار گیرند و باعث خوف و نابودی شوند. ولی پیش از او مورگوث بود؛ نخستین ارباب تاریکی. کسی که خود سائورون زیر دستش خدمت می‌کرد. مورگوث به عنوان یک والا سرچشمه‌ی تاریکی‌های دنیاست. تاریکی‌ها یا به گونه‌ای به دستش پدید آمده‌اند، یا اثر مورگوث را در خود دارند یا با او همراه شده‌اند. شکست این موجود وحشتناک در ضعیف‌ترین حالت خود نه تنها به همکاری همه‌ی نژادهای برتر آردا بلکه خود والار را نیز داشت تا دوران وحشتش به پایان برسد.

آنی ویلکس

پرستارها معمولاً نزدیک‌ترین فرد به بیماران هستند که در دوران مریضی و سختی به کمک آن‌ها می‌شتابند. آنی ویلکس نیز یک پرستار است ولی اصلاً دوست ندارید که حواسش به شما باشد. این شخصیت ترسناک یک پرستار از جنس کابوس به شمار می‌آید. می‌داند که چگونه باعث آزار و شکنجه‌ی «بیماران» خود شود. آنی بدون این که برایش اهمیتی داشته باشد که چه بلایی سر قربانیانش می‌آید، روی آن‌ها شکنجه‌هایی وحشیانه انجام می‌دهد. شاید گمان کنید این پرستار به هیچ کد اخلاقی پایبند نیست ولی اشتباه می‌کنید. این در واقع کد اخلاقی آنی ویلکس است که باعث می‌شود تا تصور کند شکنجه‌های وحشتناکی که انجام می‌دهد درست، پذیرفتنی و حتی قهرمانانه هستند تا بتواند با خیال راحت در پس نقاب معصومانه‌ی خود پنهان شود.

پاتریک بیتمن

زمانی که یک سرمایه‌گذار وال استریت در پس پوشش روزانه‌ی خود به ژرفای دیوانگی و تاریکی فرو می‌رود، آن وقت است که می‌توان فهمید پاتریک بیتمن چقدر وحشتناک است. کسی که عطش خون، لذت و قدرت دارد، آدمکشی را تبدیل به هنر خود می‌کند. بیتمن به دنبال این است تا قربانی‌های خود را به بدترین و خونین‌ترین شکل ممکن از پا درآورد. حتی پس از مرگ نیز بدن قربانیان این روانی آمریکایی در امان نیستند و ممکن است تبدیل به ابزار لذت جنسی یا خوراک پاتریک بیتمن شوند. با وجود پاتریک بیتمن دیگر نیازی نیست از موجودات ماورایی ساده بترسید.


مطلب پیشنهادی:بهترین فیلم های زامبی محور تاریخ سینماداستان هیولا‌ی گوشت‌خوار مخوف
بهترین فیلم های زامبی محور تاریخ سینما

دیمنتورها

دنیای جادوگری جی. کی. رولینگ و ماجرای هری پاتر تا پیش از رمان سوم یک جهان فانتزی کودکانه به چشم می‌آید. ولی در سومین رمان است که ناگهان با دنیایی تاریک و در لحظاتی وحشتناک آشنا می‌شویم. بزرگ‌ترین دلیل این تیرگی، دیمنتورها یا دیوانه‌سازها هستند. این موجودات بلند قد که درون روپوش‌های سیاه‌رنگ قرار گرفته‌اند و تنها دستان اسکلتی و پوسیده‌شان نمایان است، عیناً از امید و لذت قربانیان خود تغذیه می‌کنند. دیمنتورها حتی می‌توانند با بوسه‌ی خود روح شکارشان را هم بیرون بکشند. وزارت جادو نیز تنها راه چاره‌ی سر و کله زدن با این موجودات وحشتناک را یک معامله دید و آن‌ها را نگهبان آزکابان قرار داد تا از زندانی‌ها تغذیه کنند.

دراکولا

کنت دراکولا به عنوان نماینده و برترینِ خون‌آشام‌ها، تجلی همه‌ی صفاتی‌ست که این موجودات ترسناک با آن‌ها به زبان افتاده‌اند. او یک موجود تاریک است که می‌تواند بزرگ‌ترین کابوس هر فرد باشد. کسی که با توانایی‌های ماورایی و فراانسانی خود، شانسی برای قربانیانش باقی نمی‌گذارد. عطش سیری‌ناپذیر این شخصیت ترسناک و نیازش به خون تازه‌ی انسان، او را در زنجیره‌ی غذایی بالای آدم‌های بدشناس قرار می‌دهد. بدشانس از آن نظر که تنها امیدشان در برابر این شکارچی خون‌خوار ابزارهای محدودی مانند نور خورشید و نمادهای مذهبی باشد تا شاید چند لحظه زندگی طولانی‌تر به دست آورند.

برادر بزرگ

دنیایی را تصور کنید که در آن یک وجودیت برتر همواره شما را می‌نگرد. هر کاری که می‌کنید و به هر عملی که دست می‌زنید باید طبق خواسته‌ی آن وجودیت باشد وگرنه سرنوشتی نامعلوم در انتظار شماست. برادر بزرگ این وجودیت است. در حکومت تمامیت‌خواهِ اوشینیا که همه‌چیز در خفقان قرار دارد، تنها باید با برادر بزرگ موافق و همراه باشید. اگر خلاف این را عمل کنید هر چیزی که دارید و هر آن چه که رویایش را در سر می‌پرورانید نابود خواهند شد. پس مراقب باشید، شاید هرگز با برادر بزرگ رو به رو نشوید ولی او همواره در حال تماشاست و راه فراری از چنگالش ندارید.


مطلب پیشنهادی:۹ بازی که رازهای ترسناکی دارند | آیس برگبازی‌های نفرین شده
۹ بازی که رازهای ترسناکی دارند | آیس برگ

کثولهو

کثولهو به عنوان نماد وحشت لاوکرفتی به ندرت در داستان‌ها حضور کامل پیدا می‌کند. با این حال، همان اشاره‌ها و حضورهای کوتاهی که از این گریت الد وان وجود دارند به خوبی دلیل ترس از کثولهو را به نمایش می‌کشند. فرقه‌ها، رویاها و گزارش‌هایی که حول محور این شخصیت ترسناک به خواب رفته در ارلیه پدید آمده‌اند حکایت از کالبدی غول‌آسا، درک‌ناپذیر و وحشتناک دارند که تنها یک نگاه به او باعث جنون و دیوانگی می‌شود. باید گفت بسیار خوش‌شانس هستیم که هنوز ستاره‌ها در راستای درست قرار نگرفته‌اند تا کثولهو بیدار شود.

پنی‌وایز

موجودی ماورایی و بیگانه که با نام‌هایی همچون آن و او می‌شناسیم و بیش از همه با چهره‌یِ دلقکی و اسم پنی‌وایز ملاقاتش می‌کنیم، سال‌ها پیش به زمین آمد تا تبدیل به وحشت انسان‌ها شود. با وجود همه‌ی پایداری‌هایی که در برابر این شخصیت ترسناک می‌شود ولی پنی‌وایز هر ۲۷ سال یک بار برای شکار برمی‌خیزد. آن با توانایی‌های ماورایی خود همچون تغییر واقعیت و تغییر شکل می‌تواند از درون تاریکی به شکل بزرگ‌ترین ترس هر کس بیرون آید و سرنوشتی تلخ را برایش رقم بزند. پنی‌وایز نه تنها پادشاه ترس افراد دچار کولروفوبیا است، بلکه هر انسان ساده‌ای را به وحشت می‌اندازد.

هانیبال لکتر

هانیبال لکتر یک روان‌پزشک است؛ یک روان‌پزشک ماهر و حاذق که در ظاهر آراسته‌اش اشکالی به چشم نمی‌آید. ولی در واقع او می‌تواند و می‌خواهد عیناً به درونتان راه پیدا کند. در پس ظاهر هوشمند هانیبال، یک هیولا قرار دارد. یک روان‌پریش که می‌تواند قربانیانش را به بازی بگیرد؛ قربانیانی که وعده‌ی غذای آتی او هستند. چیزی که هانیبال لکتر را بیش از هر شخصیت دیگری ترسناک می‌کند دانش او به عنوان یک روان‌پزشک است. او بدن و ذهن انسان را به خوبی می‌شناسند تا تبدیل به برترین ماشین شکار انسان شود. مطمئناً هیچکس دوست ندارد توسط یک روانیِ باهوشِ خون‌سرد به بازی گرفته شود و کمی بعد تبدیل به خوراکش شده باشد.

source

توسط visitmag.ir