یکی از چالشهایی که در دوره حضور شما در معاونت حقوقی، امور مجلس و استانها، پیش آمد و ظاهرا هم ادامه دارد، مربوط به مباحث حقوقی تنظیمگری شبکه نمایش خانگی است. اختلافی که بین وزارت فرهنگ ارشاد و سازمان صداوسیما بر سر تنظیمگری ویاودیها به وجود آمده بود، نهایتا برای حلوفصل به شورای عالی انقلاب فرهنگی ارجاع داده شد و اوایل شهریورماه بالاخره مصوبه شش بندی شورای عالی انقلاب فرهنگی درخصوص «تعیین الزامات ساماندهی حوزه صوت و تصویر فراگیر» توسط رئیسجمهور ابلاغ شد. با این حال همچنان برای خیلی از هنرمندان و پلتفرمها این سوال مطرح است که چه شد وزارت ارشاد اختیار نظارت بر شبکه نمایش خانگی را به صداوسیما واگذار کرد؟
ببینید بهتر است کمی عقب برگردیم و اتفاقات را مرور کنیم. در دهههای گذشته، تمام مساله نظارت بر صوت و تصویر برعهده وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی بود. ما یک تلویزیون داشتیم و یک غیرتلویزیون که نظارتش با وزارت ارشاد بود. در اواسط دهه ۹۰ با فراگیرشدن هرچه بیشتر اینترنت و آمدن صوت و تصویر در این فضا، گفتوگوهایی شکل میگیرد. کمکم این مفهوم شکل گرفت که صوت و تصویر فراگیر داریم و اینها هویتهایی پیدا میکنند و شبیه تلویزیون میشوند. گفتوگوهای مقدماتی بین اصحاب فنی و هنری و حقوقی شکل گرفته بود. اما در طی مسیر ظاهرا به جهت ترک فعلهایی که وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در سالهای دهه ۹۰ داشت (ترک فعل به معنای محکم نگرفتن کار)، باعث شد که برای محتوای نمایشی خارج از محدوده سینما، نظارت، چهارچوببندی و مقرراتگذاری خوبی انجام نگیرد. یک مفهومی به اسم صوت و تصویر فراگیر ایجاد شد و به مجموعه سازمان صداوسیما احاله داده شد. و در عمل هم کمکم با تفاسیر متعدد سازمان از این عنوان، دایره شمولیت صوت و تصویر فراگیر تقریبا به کل فضای مجازی رسید. اواخر دولت گذشته هرآنچه مربوط به این موضوع بوده با نامهنگاریهای متعدد و تصمیمگیریهای مدیریتی به یک بسته تبدیل شد و نهایتا تحویل صداوسیما میشود؛ اگرچه وزارت ارشاد در آن دوره اختلاف حقوقی داشت و تا لحظه آخر هم به معنای حقوقی این کار محقق نشد، لااقل من در اسناد ندیدم اما به معنای اجرایی کاملا این کار انجام شد. که ایکاش اندازه این تلاش و نامهنگاری حقوقی، در عمل تنظیمگری بهموقع و قاطع و هوشمندانهای بر صوت و تصویر و امور سمعی بصری غیر از سینما انجام میشد. به هر روی، ابتدای دولت که آمدیم هم تاکید کردیم که اولا با توجه به قوانین مصرح موجود، یعنی صریحتر از صریح، بخش قابلتوجهی از تنظیمگری شبکه نمایش خانگی برعهده وزارت ارشاد است، مثل فیلم سینمایی. دوم اینکه گفتیم ضمن آیندهنگری این حوزه، میبینیم که آینده صوت و تصویر و سینما کجاست و آینده در فضای مجازی است و با این روند و تفاسیر موسع از صوت و تصویر فراگیر، دایره تکالیف و اختیارات وزارت ارشاد بهویژه در حوزه سینمایی و رسانهای بهطور کامل مخدوش میشود. سوم، لزوم تعریف مشخص و چهارچوبدار از صوت و تصویر فراگیر و اینکه چه تفاوتی بین فراگیر و غیرفراگیر هست و امثال آن؟ اما کسی زیر بار تعریف نمیرفت. به خاطر اینکه دیدیم اگر این کار را نکنیم، با یک مساله مواجه خواهیم شد و به جهت این سه مورد را شروع کردیم به برقراری دیالوگ و گفتوگو درباره اینکه صوت و تصویر فراگیر را تدقیق کنیم و وظایف وزارت ارشاد را به وزارتخانه برگردانیم و حدود و ثغور آن را با صداوسیما مشخص کنیم و نامهنگاریهایی کردیم و تفاهمنامهای بین ما و صداوسیما شکل گرفت. تفاهمنامه به این شکل بود که باید وظایف را تفکیک میکردیم و بعد از آن به سراغ یک تقسیم کار ملی و نهایی میرفتیم، چون به نظر ما اینطور است که مساله خیلی پیچیده و چندجانبه است و نیاز به بررسیهای بیشتری دارد. این تفاهم تنظیم شد و در قالب شورای عالی انقلاب فرهنگی مهر قانونی خورد. همانجا یک بند شش دارد که گفته شده شورا برود و این حرف را نهایی و تدقیق کرده و ضوابط آن را مشخص کند.
اختلاف اصلی ظاهرا بر سر همین معنای صوت و تصویر فراگیر است که آیا شبکه نمایش خانگی ذیل این مفهوم قرار میگیرد که نظارت بر آن بخواهد جزء وظایف و اختیارات صداوسیما باشد یا خیر؟
بحث فنی زیاد است. سوال اول این است که صوت و تصویر فراگیر چیست؟ مرکز ملی فضای مجازی تعریفی دارد که ما آن را قبول داریم که هیچوقت دوستان صداوسیما زیر بار این تعریف نرفتند، با اینکه قانونا موظف بودند که بپذیرند و این دست تعاریف فنی در حوزه تخصصی فضای مجازی با مرکز ملی بود اما آنها نپذیرفتند. ببینید من از روی متن میخوانم. شورای عالی فضای مجازی طی نامهای، مورخ سال ۹۷ تعریفی که از رسانه فراگیر ارائه میدهد این است: «توزیع گسترده یا ایجاد قابلیت توزیع گسترده محتوای صوتی و تصویری در صورتی که هر چهار شرط زیر را داشته باشد، صوت و تصویر فراگیر است؛ ۱- به صورت یکسویه و برای مخاطب عام باشد. ۲- الزامی به شناسایی کاربر و مخاطب نداشته باشد. ۳- بیش از پنج هزار کاربر مخاطب همزمان داشته باشد. ۴- محتوای توزیعشده زنده بوده یا کنداکتور و جدول پخش زمانی داشته باشد.»
به غیر از بخش چهار این تعریف نشان میدهد که منظور از صوت و تصویر فراگیر، رسانههای برودکست یا همان تلویزیون است.
تقریبا بله. البته با اضافه شدن بخش چهار اقسامی از برودبند را هم شامل میشود.
برخورد وزارت ارشاد با این مساله چه بود؟
قبل از توضیح بیشتر این را بگویم که فارغ از همه مباحث طلبگی و حقوقی و اداری، کلا منطق همه گفتوگوها و همین مصوبه، منطق همدلی، همکاری و تقسیم کار بین وزارت فرهنگ و ارشاد و سازمان صداوسیما است. توفیق صداوسیما در تمشیت همین موضوع، توفیق ما و توفیق نظام است. ایضا موفقیت ما، آبروی صداوسیماست. ما که آمدیم با یک مسالهای مواجه بودیم که عرض کردم تصمیم را قبلا گرفته بودند و چیزی در وزارت ارشاد به معنای صوت و تصویر فراگیر وجود نداشت. گام اول این بود که مشخص کردیم وزارت ارشاد و صداوسیما توامان در حوزه صوت و تصویر فراگیر مسئولیت دارند. این اولین چیزی بود که رفتیم و مکتوب کردیم و تقسیم کار شد. به نظر ما اکثر حوزهها، حوزههای وزارت ارشاد است، یعنی نظارت بر تبلیغات، سینما، موسیقی، کتاب، خبرگزاریها، بازیهای رایانهای و امثال اینها بر عهده وزارت ارشاد است. آنچه برای دوستان صداوسیماست، یکی مساله پخش زنده و یکی هم مساله ویاودیها بود که در ویاودیها هم باز این اشتراک برقرار است؛ چراکه ویاودیها نیز بعضا محصولاتی ارائه میدهند که در حوزه تنظیمگری ارشاد است. لذاست که دو نفر از مجموعه وزارت ارشاد در شورای ساخت و دو نفر در شورای پخش عضو هستند. البته یک جمله تکمیلی هم بگویم اینکه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی یک نهاد ذاتا تنظیمگر است و سابقه چند دهه تنظیمگری دارد. سابقه تقریبا موفقی هم دارد. واقعیت این است که هر نوع تنظیمگری در حوزه سمعی-بصری اولویتش با وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی است. یکی از هنرمندان و اصحاب هنر در جلسهای میگفت آجرهای این وزارتخانه هم برای این کار درست شده است. از طرف دیگر سازمان صداوسیما یک سازمان ذاتا تولیدگر است. پس ذات این دو نهاد فرهنگی متفاوت است. وقتی ما به تنظیمگری میرسیم، اولویت با وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی است و سازوکار و منطق، فهم اداری و تعاملی آن را هم داریم. ما طبیعت سازمانها را در تصمیمگیریهایمان باید لحاظ کنیم. اینکه به یک سازمان ذاتا تولیدکننده کار تنظیمگری داده شود، طبیعتا باید برود و سازوکارش را در خودش ایجاد کند. اگر با همان عینک و منطق تولیدی و کارفرمای تولیدی به کار نگاه کند، تنظیمگری موفقی نخواهد داشت.
بنا بود شورایی تشکیل شود تا سیاستها و ضوابط حاکم بر صوت و تصویر فراگیر را مشخص کند و در یک مهلت سه ماه این کار انجام شود. آیا کار به سرانجام رسید و دیگر اینکه وضعیت این شورا و تصمیمات به چه نحوی است؟
چون ابلاغ با تاخیر انجام شده است فکر میکنم هنوز از آن مهلت سه ماهه زمان باقی مانده است. در حال حاضر هم آقای میرباقری به نمایندگی از شورای عالی انقلاب فرهنگی و با حکم دبیر آن شورا، موظف شدند که مقدمات تشکیل آن شورای بند شش را فراهم کرده و در جلسه این شورای چندنفره، دبیر شورای عالی انقلاب فرهنگی، دبیر شورای عالی فضای مجازی، وزیر فرهنگ و صداوسیما، دو یا سه نفر اعضای حقیقی شورای عالی انقلاب فرهنگی و دو نفر مسلط و متخصص این فضا حضور دارند و تصمیمگیری نهایی صورت میگیرد. البته وزارت ارشاد هم جلساتی برای بررسی جوانب این موضوع داشته است. مثل دیدار ما با صاحبان پلتفرمها که برگزار شده و حسب دستور آقای رئیسی بود. آقای رئیسجمهور گفتند شما بنشینید و نظرات این دوستان را بگیرید، یعنی قرار شد ما که وزارت ارشاد هستیم، وقتی میخواهیم در جلسه شورا بنشینیم و گفتوگو کنیم، بگوییم نظرات ذینفعان شبکه نمایش خانگی را هم در نظر بگیرید. اما ظاهرا این جلسه هم به مذاق دوستان صداوسیما خوش نیامد، اما ما کارمان را انجام دادیم این کلیت کار ماست. همزمان پیمایش علمی و خوبی انجام دادیم؛ از نگاه و انتظارات عامه مردم از محتوای پلتفرمها و نحوه مصرف فرهنگی آنها در نسبت با این سکوها. انشاءالله در جلسات با استنادات حقوقی و تجمیع دغدغههای محتوایی مردمی و توقعات سکوها حاضر خواهیم بود.
شنیده شده که در جلسات اخیر ساترا، دو نفر از اعضای وزارت ارشاد به جلسات نمیروند. به نظر میرسد که اختلاف نظرهایی پیش آمده و اخیرا هم بهخاطر رفتاری است که سازمان صداوسیما درخصوص تعلیق مجوز پروژه «اسکار» مهران مدیری داشتند. چقدر این موضوع صحت دارد؟ آیا این اختلافنظرها به همان مسائل بنیادینی برمیگردد که همچنان حل نشده است؟
اطلاعی از این اختلافات بنیادین ندارم اما این عدم حضور به خاطر قهر نیست. مهدیپور، دو هفته بعد از اینکه معرفی شد، گفت فرصت حضور در این جلسات را ندارم و دکتر ایمان خوشخو جایگزین شدند. در حال حاضر هم آقای خوشخو و آقای آذرپندار عضو شورای تولید هستند و در شورای اکران هم علاوهبر بنده، آقای نیرومند هم هستند. عجالتا باید در مساله صوت و تصویر فراگیر به معنای اخص و مشخص آن در ویاودیها و سکوهای نمایش خانگی نگاهمان را فرصتمحور کنیم. این یک مساله اصولی است؛ یعنی این تکنولوژی و این ظرفیت فنی و فرهنگی را بپذیریم و با آن دیالوگ برقرار کنیم و البته سیاستها و خطوط سبز و قرمزمان را هم به او بگوییم و با آن جلو بیاییم. نباید با آن رقابت کنیم و نباید رفتاری از خودمان نشان دهیم که نشاندهنده آن باشد که با آن تعارض منافع داریم. فضای هنری باید ما را حامی و پدر خود ببیند و همچنین وزارت ارشاد یا صداوسیما را چتر حمایتی و نظارتی بر سر خودش بداند. اگر رقیب کناری خودش دید که تلاش میکند سنگاندازی کند و پشت پا بیندازد، او از شما دورتر میشود و زبان شما برای صیانت و راهبری محتوایی خواهد شد. همه حرف ما همین است. همه میدانند که ما هیچوقت از مواضع اصولیمان کوتاه نخواهیم آمد. مساله یک ما در صوت و تصویر فراگیر و مساله نمایش خانگی انتقال یک محتوای خوب، سالم، پالوده، متعهد به اصول ارزشی، شاداب و امیدوارکننده به جامعه ایرانی است. جامعه ایرانی این را از ما توقع دارند؛ در عین حال آنها یک بخش خصوصی هستند و کسبوکاری دارند و یک حیات فرهنگی و دیدگاههایی دارند و باید چهارچوب این فضا را دانست و با آنها گفتوگو کرد. تجربه ما نشان داده که مجموعه ارتباطی و نظارتی نمایش خانگی در ۵، ۶ ماهی که وزارت ارشاد نقش فعالتری داشت، خیلی بهتر شده است. اما اگر در ادامه مسیر کاری صورت گیرد که نشاندهنده این باشد که قرار است نابرادری یا رقیبتراشی شود، عملا در مواجهه به بنبست میخوریم.
بحث بعدی این است که مرجع صدور مجوز ساخت و پخش سریالها و برنامههای نمایش خانگی، حسب توافقی که شده یکجاست و آن هم همین شوراست. کس دیگری فراتر از این شورا نمیتواند و نباید این کار را انجام دهد. همانطور که عرض کردم، قرار بوده این شورا تعاملی باشد و ما داریم در این شورا با دوستان خوبمان در صداوسیما و ساترا تعامل کرده و به آنها کمک میکنیم. اما بحث مهمی که میتواند بر این شورا سایه بیندازد، روالها و سازوکارها و فرآیندهای بیرون از شوراست. البته طبیعی است که هر نظارت و شورای نظارتی در چهارچوب آییننامهای عمل میکند. طبعا باید این آییننامه مشخص و مضبوط باشد و طوری نوشته شود که موید تصمیمات شورا باشد. ما در وزارتخانه، ضوابط مربوط به ساخت و اکران فیلم سینمایی را بردیم در شورای هنر که یک شورای فراوزارتخانه و فرادولت است و تصویب کردیم. به نظرم دوستان صداوسیما هم اگر این کار را انجام دهند خوب است.
بروز چنین اختلافاتی ظاهرا اولین نشانگانی است بر اینکه مسیر انتخاب شده برای ارائه مجوزها اشتباه انتخاب شده است؟ شما توافق کردید که این شورا تشکیل شود که اختلافات بین سازمان صداوسیما و بخش نمایش خانگی کم شود اما ظاهرا اختلافات سر پروژهای مثل اسکار دوباره شدت گرفته است.
باز هم تاکید میکنم که شخصا این اختلافات را تایید نمیکنم. ما ایدهمان را قبلا گفتیم. نکته من این است که ما در مساله صوت و تصویر فراگیر قائل به این هستیم که یک نهاد و شورای فرادستگاهی و حتی فراقوهای شکل بگیرد و این کار را پیش ببرد. ممکن است این شورا شورای صدور مجوز باشد، ممکن است شورای حل اختلاف باشد. ممکن است بگویید این شورا چنین کارکردی ندارد و از این شورا این کار درنمیآید اما سوال این است وقتی من پلتفرم یا من تهیهکننده میبینم قوانین رعایت نمیشود، به کجا باید بگویم؟ به همان دستگاهی که خودش تهیهکننده و رقیب توست؟ نمیتوان قاضی و ناظر و مجری و رقیب همه با هم یکی باشند. اقل نظام حقوقی میگوید اینطور نباشد. ما باید شورایی داشته باشیم و بارها گفتیم که هیات نظارت بر مطبوعات یک هیات قابل قبول است و یک مدل تجربهشده موفق است و به نظر ما این مدل میتواند تسری یابد در مساله صوت و تصویر فراگیر. یعنی شورایی در مقام صدور مجوز تعبیه کرده باشیم که الان این تدبیر شده اما کامل نیست یا در مقام حل اختلاف یا فرجامخواهی و امثال اینها. ما الان در آییننامه سینمایی این کار را کردیم، یعنی خودمان را مکلف به هیاتهای مختلف و شوراهای بالادستی کردیم که اگر کسی به مشکل خورد، شورایی بالاتر از آن شورا باشد که بروند و از آنجا بخواهند مثلا مجوزی را که برای یک فیلم صادر نشده، آنها بررسی کنند. به نظرم آنجا چنین ایدهای میتواند کارگر و پیشران باشد که انشاءالله در آن بند شش ماده واحده «تعیین الزامات ساماندهی حوزه صوت و تصویر فراگیر» و در شورا بررسی خواهد شد.
و این ایده نهایی و مورد تایید وزارت ارشاد است.
اجمالا بله.
اکثر هنرمندان هم موافق این ایده هستند.
بله، طرف آمده و مشکلی دارد، یعنی ظلمی به او شده، میرود و به دیوار میخورد و نمیداند چه کسی باید پاسخگوی خسارتش باشد و همینطور گیج میزند. بعد ما نه اقتصاد و نه شخصیت او را به رسمیت میشناسیم و این واقعا درست نیست! او باید بتواند جایی برود که بگوید این مجوز را بیدلیل رد کردید و از جایی آن را پیگیری کند. این جایی است که به نظرم میتواند با شأنیت بالادستی، فرادستگاهی و فراقوهای مساله را حل کرد. از طرف دیگر هم باید سازوکاری داشت که اگر پلتفرمی قانون را رعایت نکرد یا محتوای ناسالم و بیضابطه منتشر کرد، هزینه بیقانونی خود را بپردازد. این سازوکار هم میتواند در همان شبههیات نظارت بر مطبوعات تدبیر و تعبیه شود.
همان نظارت پسینی هم جزء همین پیشنهادهاست.
درباره نظارت پسینی یا پیشینی الان نظری ندارم که مطرح کنم اما برای اینکه به نظارت پسینی برسیم، مقدمات زیادی را باید طی کنیم. درواقع برای اینکه به تصمیم برسیم خیلی مقدمات باید طی شود.
این مقدمات مربوط به بخش زیرساختی است یا حقوقی؟
مهمتر از زیرساختی و حقوقی، به نظرم مفاهمه فرهنگی است. اول باید به یک مفاهمه فرهنگی روشنی برسید و بعد به سراغ نظارت پسینی بروید؛ ضمن اینکه نظارت پسینی هم باید یک سازوکار مشخصی داشته باشد. این روزها در شورا تقریبا بحث نظارت پیشینی و پسینی نبوده، چون ما همه نظارتهایمان پیشینی است، به جز نظارت بر مطبوعات که پسینی است. برای اینکه به یک نظارت پسینی برسیم، این مفاهمه فرهنگی باید بین مجموعه هنری و مجموعههای تصمیمگیران فرهنگ و هنر و رسانه کشور شکل گیرد.
و این مفاهمه هم بیشتر باید از جانب هنرمندان باشد. واقعیت امر این است که ما با انبوه تولیدات در فضای جدید رسانه مواجه هستیم و پذیرش مدل نظارت پسینی و سیاست خودتنظیمی، در این فضا اجتنابناپذیر است.
نه، لزومی ندارد. نظارت پیشینی تلازمی با کمشدن آثار ندارد. شما میتوانید یک شورا را ۱۰ شورا بکنید و هر شورا به جای ۳۰ فیلم سه فیلم ببیند. اگر مساله فرهنگی مساله یک باشد، باید تلاش کرد که فرهنگ را قوام بخشید و صیانت کرد. اشکال ندارد ممکن است یک روز به نظارت پسینی برسیم. من مخالفت صریحی با این موضوع ندارم یا اینکه بگویم این بد است و آن خوب است اما بهطور کلی عرضم این است که برای اینکه به آن نقطه برسیم، نیاز به یک مفاهمه داریم. اینکه بگوییم حتما ناگزیر است، نه، اصلا اینها ملازمهای ندارند اما اینکه روالها خیلی طبیعی باشند و تولیدکنندگان خودشان خطوط سبز و قرمز را به صورت طبیعی صیانت کرده باشند و از مرزهای اصولی دینی و اجتماعی و ملی مرزبانی کنند، آن موقع روزی است که شاید بشود نظارت پسینی داشت؛ مثلا این در مطبوعات هست.
اما همین شیوه نظارت در فضای مطبوعات وجود دارد و اهل رسانه خودش را ملزم به رعایت قوانین میکند. این شیوه نظارت را میتوان در شبکه نمایش خانگی هم به کار برد.
درست است اما این حرف هم زیرساخت حقوقی میخواهد و هم مفاهمه فرهنگی. در مطبوعات سالها این رفتوآمدها شده و چهارچوبهایی که شما هم میدانید، پذیرفتهشده هستند و در رابطه با چهارچوبهای فرهنگی و مطبوعات است. این باید در بسترهای مختلف هم اتفاق بیفتد. بعد میتوان این کار را کرد. اما آن روز با این روزهای ما فاصله دارد.
آن بخشی از لایحه هفتم توسعه که مرتبط با شبکه نمایش خانگی بود هم در مجلس محل بحث قرار نگرفت. چرا؟
آن را به همین مصوبه شورای عالی انقلاب فرهنگی که اشاره کردید، سپردند و به آن احاله دادند. تصمیمشان این بود که همان جمع تخصصی فرهنگی و فنی موضوع را پیش ببرد، گرچه این مساله مسالهای قیام و قعودی نیست و یک مطالعه عمیق و دقیق میطلبد و کاری است که مردافکن است و باید وقت بگذارند و تعاریف و خطکشیها را دقیق کنند. ضمن اینکه نظرات متفاوت و ایدههای مختلف هم آنجا هست. وقتی یک قانون را مینویسند، خطهای مختلف را بالا و پایین کرده و بالاخره آن را تنظیم میکنند اما ایدههای متفاوتی وجود دارد از اینکه نهادی مثل آفکام داشته باشیم تا اینکه دست ارشاد باشد یا در دست صداوسیما قرار گیرد تا مشترک باشد. اینها اختلافاتی است که در یک جمع متخصص قابل گفتوگو است. مباحثی که هر کدامش، دریایی از قوانین و احکام ذیل خودش میطلبد و باید دست اینها از مطالعه و تحقیق پر باشد که آنجا جمعبندی کنند.
یکی دیگر از مباحث چالشی که این روزها مورد اعتراض اهالی هنر و بهخصوص سینماییها قرار گرفته است، اظهارنظری است که جناب وزیر ارشاد درخصوص هنرمندان زن ممنوعالفعالیت داشتند. این صحبت وزیر به لیستی از زنان بازیگری الصاق شد که در یک سال اخیر کشف حجاب کرده بودند. سوال اول اینکه آیا وزارت ارشاد، لیستی از هنرمندان زن ممنوعالفعالیت منتشر کرده است و سوال دیگر اینکه آیا به لحاظ قانونی سازوکار برای وزارت ارشاد تعریف شده که جلوی فعالیت هنری اهالی سینما را بگیرد؟
اجمالا بگویم که نظام حکمرانی حقوقی و فرهنگی کشور، ابزارهای قانونی برای این موضوع را دارد. این نکته اول. نکته دوم اینکه من یادم نمیآید لیستی را رسما معرفی کرده باشند. در موضوع مساله کشف حجاب این را از روز اول هم صراحتا وزارتخانه بدون هیچ لکنت و رودربایستی اعلام کرده بود کسانی که کشف حجاب کرده باشند، بههرحال تا وقتی که بر همان مدار و منطق بخواهند ادامه مسیر داشته باشند، امکان فعالیتهای فرهنگی و هنری نخواهند داشت. آقای وزیر هم صراحتا گفته بودند. آقای خزاعی و معاون ایشان هم گفته بودند. ابزار قانونی هم برای راهبری این موضوع هست. اینکه گفته شود این مساله خلاف قانون است، حرف حقوقی دقیقی نیست. چطور میشود رفتاری خلاف شرع و قانون و بهطور متجاهرانه صورت بگیرد و هیچ پاسخ قانونی نداشته باشد؟ ای کاش همکاران حقوقی من و کسانی که این حرف را تکرار میکردند اندکی فرصت میگذاشتند و قانونشکنان را به رعایت قانون دعوت میکردند.
پس به لحاظ حقوقی شما میگویید امکانش هست؟
بله، امکانش هست. کاری غیرقانونی نیست.
به هر حال بحث وجود دارد که یک هنرمند چگونه میتواند جبران کند و دوباره ادامه فعالیت دهد؟ مثلا یکی از خانمهای کشفحجابکرده بخواهد ادامه فعالیت دهد، باید چه مراحلی را طی کند؟ به لحاظ حقوقی این مساله هم مشخص شده است؟ سازوکاری برای جبران آن وجود دارد؟
بله و تجربهاش هم هست. بیشتر از یکی و دو تا.
به نظر میرسد که پیش از این، سیاست اعمالی بوده تا اعلامی؟
من سیاست اعلام و اعمال را تنظیم نمیکنم اما آن بخش را که مکلفم پاسخ دهم، عرض میکنم که مجرای قانونی و ابزار حقوقی برای این موضوع وجود دارد.
همانطور که گفتید لیستی از هنرمندان ممنوعالفعالیت از جانب وزارت ارشاد اعلام نشده است و بیشتر ناشی از شیطنت رسانهای بود که فکر میکنیم به ضرر آن چهرههای زن سینمایی تمام شود. به نظر میرسد وزارت فرهنگ و ارشاد، علیرغم اینکه بر مواضع و اصول قانونی تاکید دارد، راه را بر هیچ هنرمندی نبسته است و بر تعامل حداکثری با آنها تاکید دارد. ضمن اینکه برخی از خانمهایی که سال پیش کشف حجاب کرده بودند هم در مراسمات اخیر با حجاب حضور داشتند.
بهطور کلی ما بنای بر لجاجت با جامعه هنری نداشته و نداریم، چون منطق ما خلاف این است. منطق و استراتژی ما تعامل و گفتوگو است. در همین مساله حقوقی که شما میگویید بارها و بارها بهویژه در سال گذشته که ما یک پیک رفتار غیرحقوقی از جانب معدودی از هنرمندان داشتیم، تمام تلاشمان را معطوف این کردیم که با گفتوگو متوجه بار حقوقی رفتار و گفتارشان کنیم. این جمله را هم گفتیم که اگر کسی خلاف منافع ملی و قانون و شریعت رفتار متجاهرانهای را از خودش نشان دهد، طبیعتا از سمت هیچ ایرانی و شهروند قانونمداری پذیرفته نیست و از ما بهعنوان وزارت ارشاد که بههرحال متولی حوزه فرهنگ و هنر و رسانه هستیم، متوقع هستند که عکسالعمل مشخص و قانونی داشته باشیم اما در عین حال میفرمایید که بعضی اصلاح رفتار و گفتار کردند. هر کدام از اینها هم که باشد، کاملا این حرف طبق همان ضوابط حقوقی خودش قابل اصلاح و ترمیم و برگشت است، چون منطق ما بر لجاجت و تقابل نیست بلکه منطق ما تعامل است و دلمان میخواهد آنچه حاکم بر جامعه هنری است، اتفاقا رفتاری حقوقی باشد.
خبرنگاران: معین احمدیان-عاطفه جعفری
۵۷۵۷